خلاصه ماشینی:
"این نشانگر آن است که امروزه، دانشجویان بار دیگر بهطور غریزی به سوی برشت باز میگردند و میخواهند او را از آغاز کارش بشناسند.
اما دقیقا همین(ایدهآلیسم)-صددرصد برشت ناب و امکان(رفتن به چهار جهت در جایی که دیگران فقط یک جهت دارند)است [به گفته یکی از شخصیتهای نمایش]که ظاهرا کارگردان معاصر را علاقهمند ساخته است.
از نخستین صحنه همه چیز مشخص میشود،باید بلادرنگ فتح کرد و سه ساعت ادامه داد و این کاری است که استفان برانشویک Ste?phan Branschweig به خوبی از انجامش برمیآید؛با مقید ساختن نبوغ متن به سرعت اجرا و در کوشش بدنی بینقص بازیگران.
نتیجه این مبارزه نیست که مورد توجه برشت قرار دارد(اگرچه بههرحال نتیجهای هم دارد)، بلکه شکل آن است.
برانشویک از این فرضیه آغاز کرده است که:«منطق دیگر،منطق بیمارگونهتر بازیگر،در منطق ناب و سالم مبارزه دخالت کرده است،مثل ویروسی در برنامه(کامپیوتر):بازیگر بازی میکند که ببازد و این چیزی نیست که برای رقیب روز شکار قابل درک باشد."