خلاصه ماشینی:
"کامران شرفشاهی پیشواز بهار به پیشواز چشم تو هزار جاده آمدم هزار اسب کشتهام،اگر پیاده آمدم هزار بار مردم و هزار بار باز هم به شوق خاک پای تو کفن گشاده آمدم هزار سینه درد دل برای عرضه داشتم و عاقبت سکوت را به لب نهاده آمدم اگر چه جای جای جاده از خطر نشانه داشت به پشتگرمی نگاهت ایستاده آمدم هزار فصل سرد را،هزار دشت زرد را به پیشواز چشمت ای بهار زاده!آمدم حمید رضا شکارسری صفای بهار در کوچههای دلم پیچید صدای بهار روحم کشد چو نسیم پر در هوای بهار تنگ است همچو غروب آفاق خاطر من ز آغاز فصل خزان تا ابتدای بهار باغی خزان زدهام ای کاش بارش فیض بر جان تشنه من ریزد صفای بهار در نبض خیزش برگ بنگر طلایه گل ز آواز چلچلهها بشنو نوای بهار پیری است خرقه به دوش اینک رسیده ز راه شولای برگ گل است رنگین قبای بهار از ژالۀ سحری جیب سپیده پر است تا دانه دانه در،ریزد به پای بهار در امتداد افق چشمم به راه کسی است کاید ز پردۀ راز از ناکجای بهار دلدادگان صبور آن روز شاد و رها پویند مثل نسیم در کوچههای بهار محمود شاهرخی (به تصویر صفحه مراجعه شود) آینۀ بهار بر سر دست میبرند آینۀ بهار را فرصت شادخواری است این دل غمگسار را خون شکوفه میچکد از رگ نوبهاریام باز مسیح فرودین سبز نمود«دار»را باد سماع میکند،خاک ز هوش میرود کیست که باده میدهد این همه هوشیار را؟!"