چکیده:
تعارضهای اجتماعی همواره بهعنوان معضلی بزرگ در جوامع بشری و سدی در برابر رشد و اعتلای آنها به شمار آمده است. تعارضهای اجتماعی انواع متفاوتی داشته و سطوح مختلف جامعه را دربر میگیرد. آنچه در این پژوهش بررسی شده است، پاسخ به این پرسش است که اسلام برای مدیریت تعارضهای اجتماعی در حوزۀ روابط بینافردی چه طرحی ارائه کرده است؟ پژوهش حاضر، پژوهشی اکتشافی با روش توصیفی−تحلیلی است که با استفاده از ابزار مطالعه کتابخانهای، به جمعآوری آیات و روایات و سپس کدگذاری و تجزیه و تحلیل محتوای آنها پرداخته شده است. براساس یافتههای تحقیق، برنامۀ اسلام برای مدیریت تعارضهای بینافردی، دربرگیرندۀ نه محور اساسی در جهت تنظیم روابط بینافردی و مدیریت تعارضهای این حوزه ارتباطی است. این محورها عبارتند از: نفی برتریهای دروغین؛ تعیین حقوق متقابل؛ دستور به حسن خلق اجتماعی؛ تلطیف عواطف و احساسات؛ نهی از امور تعارضبرانگیز؛ ایجاد اتقان در روابط؛ ضرورت اصلاحگری همگانی؛ ضرورت نظارت همگانی؛ و تفکر جمعی. اسلام در این راه، ارادههای فردی و جمعی جامعه را مد نظر قرار داده و افزون بر مسئول دانستن هریک از افراد جامعه در مدیریت تعارضهای اجتماعی، در این مسیر بر نقش تشریک مساعی آنها انگشت تأکید نهاده است.
خلاصه ماشینی:
آنچه در اين پژوهش بررسي شده است ، پاسخ به اين پرسش اسـت کـه اسلام براي مديريت تعارض هاي اجتماعي در حوزة روابـط بينـافردي چـه طرحـي ارائـه کـرده است ؟ پژوهش حاضر، پژوهشي اکتشافي با روش توصيفي −تحليلي است که بـا اسـتفاده از ابـزار مطالعه کتابخانه اي ، به جمع آوري آيات و روايات و سپس کدگذاري و تجزيه و تحليل محتـواي آنها پرداخته شده است .
اسلام در اين راه ، اراده هاي فردي و جمعي جامعه را مد نظـر قـرار داده و افـزون بـر مسـئول دانسـتن هريک از افراد جامعه در مديريت تعارض هاي اجتماعي ، در اين مسير بر نقش تشريک مسـاعي آنها انگشت تأکيد نهاده است .
اين واژه به شيوه هاي متفاوتي در حـوزه هـاي مختلـف علـوم اجتمـاعي ، از جمله جامعه شناسي و روان شناسي اجتماعي گرفته تا علوم سياسي بنا به مقتضـيات خـاص هريـک از آنها تعريف و به کار گرفته شده است (عباسي و ديگران ، ١٣٩٢، ص٩١).
يکي از جنبه هاي بسيار زيباي برنامۀ اسلام براي تنظيم روابط اجتماعي و به دنبـال آن مـديريت تعارض هاي بينافردي ، آن است که تلاش نمـوده اسـت نـوع مواجـه و ارتبـاط افـراد بـا يکـديگر را به گونه اي تنظيم کند که عواطف و احساسات نيک دروني آنها نسبت به يکديگر برانگيخته گـردد، و بر اثر آن نه تنها دل هايشان از کينه و کدورت و خشم خالي گردد، بلکه جاي آن را محبت و مهرباني پر کند.
Myers, David, Social Psychology, New York, McGraw-Hill, tenth Edition, 2010.
Ritzier, George, Sociological Theory, New York, McGraw-Hill, eighth Edition, 2011.