چکیده:
ترجمه، تاریخی چند هزار ساله دارد. پیش از میلاد مسیح ترجمه تحت اللفظی مورد اقبال بود. سیسرون ترجمه آزاد را بنیان گذاشت و آن را پیشنهاد کرد. پس از او گروهی ترجمه تحت اللفظی را پیشنهاد می کردند و عده ای ترجمه آزاد را. جروم مترجم انجیل از شیوه تحت اللفظی در برگردان سود برد. او ترجمه آزاد را برای متون نامقدس مناسب می دید و در برگردان انجیل ترجمه تحت اللفظی را پیشنهاد می داد. پس از ظهور اسلام، اختلاف در شیوه ترجمه بالا گرفت. در آغاز شیوه تحت اللفظی اعمال می شد و سلمان فارسی نخستین مترجم آیات است. پس از سلمان فارسی، ابوحنیفه موضع گرفت. حاجظ ادیب معتزله در قالب بحث درباره ترجمه شعر، سخن از شرایط مترجم و همپایه بودن مترجم با مولف دارد. مترجمان معاصر جاحظ از دو شیوه تحت اللفظی و آزاد در ترجمه سود می بردند. حنین بن اسحاق آشنایی مترجم با پدید آورنده قرآن را ضروری می خواند. پس از حنین، ابن قتیبه دو معنا برای متن می آورد. از این دو معنا، یکی را قابل برگردان می داند. در زمانهای بعد بحث درباره جواز و عدم جواز ترجمه آیات بالا گرفت. غزالی از مخالف ترجمه به شمار می آید و دلایلی برای اثبات نظریه خود می آورد. در برابر او زمخشری از ترجمه آیات دفاع می کند. ابوالحسین بن فارسی، فخر رازی، و ... از مخالفان ترجمه آیات هستند. ابن تیمیه، شاطبی، بیضاوی، زرکشی، دهلوی، رشید رضا و ... نیز در شمار اندیشمندانی هستند که ترجمه آیات را به بحث و بررسی نشسته اند.
Translation enjoys a history of several thousand years. Before Christ, literal translation was in vogue. Cicerone founded and proposed free translation. After him, some suggested literal translation and some free. In his translation of the Bible, Jerome benefited from the literal method. He deemed free translation as suitable for the non-sacred texts and suggested literal translation for rendering the Bible. After the advent of Islam, differences in translation methods intensified. In the beginning, literal method was employed and Salmān Fārsī was the first translator of the Qur'anic verses. After Salmān Fārsī, Abū Ḥanīfa regarded the translation of the Qur'an as possible and permissible. Shāfi‘ī, on the other hand, took position against Abū Ḥanīfa by proclaiming the impossibility of translation. In his discussions on the translation of poetry, Jāḥiẓ, the Mu‘tazilī literary figure, spoke of the requirements of a translator and his equal standing to the author. Translators contemporary to Jāḥiẓ employed the two methods of literal and free translation. Ḥanīn b. Isḥāq considered as necessary the translator's familiarity with the Creator of the Qur'an. Ibn Qutayba, after Ḥanīn, would bring two meanings for the text. Of these two meanings, he deemed one as translatable. Later on, dispute over the permissibility and the impermissibility of the translation of the Qur'an intensified. Ghazālī is considered among the opponents of translation who has his own reasons to prove his view. In contrast, Zamakhsharī is a proponent of the translation of the Qur'qnic verses. Abu al-Ḥasan b. Fārsī, Fakhr al-Rāzī etc. are among the opponents of translating the Qur'an. Among those who have discussed the translation of the Qur'anic verses are such thinkers as Ibn Taymiya, Shāṭibī, Bayḍāwī, Zarkashī, Dihlawī, Rashīd Riḍā, etc.
خلاصه ماشینی:
"به باور او افزون بر تخصص مترجم در زبان مبدأ و مقصد و همسانی علمی او با صاحب متن در ترجمه متون دینی شرایط دیگری نیز وجود دارد: « مترجم ناگزیر از شناخت جایگاه اخبار نوع عام و خاص، حوزه شناسی اخبار، ارتباط و وابستگی اخبار به حوزه حدیث، قرآن و عقل و شناسایی اخبار مرتبط با عادت و عارض بر عام است افزون بر این مترجم باید صدف اخبار را بشناسد، نادرستی اخبار را دریابد، اخبار نه راست و دروغ را شناسایی کند، اخبار صحیح و محالات را بشناسد و از دیگر اقسام اخبار تمییز دهد، راستی یا ناراستی محالات را بداند و فاحش تر بودن کذب یا محال را بداند، بر شناخت بدیع ، اشاره ، کنایه توانا باشد، تفاوت میان ایجاز و اطناب را بداند ساختار متن را بشناسد و از عادات مردم و اسباب تفاهم میان ایشان آگاهی داشته باشد.
» هر چند نظریه پرداز برجسته قرن سوم از ترجمه ناپذیری قرآن سخن میگوید اما مراد او ترجمه معنای بلاغی قرآن است نه معنای اصلی آیات، چه اینکه نمیتوان از اشارات، مجازات، امثال، مراد خداوند و معانی نهفته آیات برگردانی عرضه داشت: « فأما عن الوجه الأول فهو ممکن ، و من جهة صح تفسیر القرآن و بان معناه للعامة ، و من لیس له فهم یقوی علی تحصیل معانیه و کان ذلک جایزا باتفاق اهل الاسلام ، فصار هذا الاتفاق حجة علی صحة الترجمة بالمعنی الاصلی»18 اما برگردان معنای اصلی به باور ابن قتیبه امکان پذیر است، زیرا این معانی با نگاه اولیه به آیات فهمیده میشود و میتوان آنها را به دیگر زبانها برگرداند."