خلاصه ماشینی:
"فیلم در فضای لس آنجلس میگذرد اما بیش از همه این عنصر کابوسوار کارخانه رؤیاسازی است که درن را مجذوب میسازد.
مخمصههای نیمروز این دغدغه غیرطبیعی را در دو،سه و چهار پاره کردن شخصیت اصلی فیلم(با بازی درن)و روایتی چرخهای نمایان میسازد،ساختاری که بهنظر محکوم به تکرار است.
او استدلال میکند که حمید«کل فیلم را فیلمبرداری کرده و مایا درن تنها دکمه دوربین را در دو صحنهای که او ظاهر میشود فشار داده است.
ما درن را که بار دیگر در این فیلم نیز نقش ایفا میکند میبینیم که از تنه خشک درختی در ساحل بالا میرود و به گونه سحرآمیزی بر روی میزی فرود میآید که مراسم شام رسمی بر سر آن در جریان است.
وی این نمایش فیلم را چنین نام گذاشت:«سه فیلم رها شده مخصمههای نیمروز،بر زمین و مطالعه طراحی رقص برای دوربین»او با بهکار بردن واژه«رها شده»به ملاحظه گیوم آبولینر اشاره داشت که میگوید اثر هنری کامل نیست بلکه صرفا رها شده است.
لینچ نیز الگوی روایی مارپیچی مشابه درن بهکار میگیرد و فیلم خود را در مکان مشابهی قرار میدهد و احساسی از ترس و رؤیا را رقم میزند که حاصل زیرنظر بودن دائم است.
هر دو فیلم توجه خود را بر کابوس استوار میسازند که در دوگانگی مبهم شخصیت نمود مییابد و همچنین بر بازنمود«رؤیای روان بنیان»و یا به تعبیری بر نقل و انتقال و جابهجایی هویتها،چیزی که در آیینهای وودن نیز محوریت دارد.
77 -(5) Bill Nichols(ed),Maya Deren and the American Avant-Garde,Berkeley: -(6) University of California press,2001,p."