چکیده:
در این نوشتار، استعارههای حواس خمس در معارف بهاءولد مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاند. استعارههای حواس خمس، به عینیسازی حقایق غیبی و معرفت عقلی میپردازند. این استعارهها، از کمیّت و کیفیّت قابل ملاحظهای در معارف برخوردارند. استعارۀ مرکزی متن عبارت است از: «درک حقایق غیبی و ادراک معرفت عقلی، درک عینیات با حواس خمس است». حواس خمس و ادراکات ناشی از آنها در اثر بهاءولد، ویژگی معرفتبخش دارند. توجه ویژۀ بهاء به مباحث روانشناسی یا علمالنفس همچون حکمای مسلمان از جمله فارابی، ابن سینا و شیخ اشراق، این نظام استعاری ویژه را شکل داده است. او در خلال تجارب عرفانی به سه زنجیرۀ حس، نفس و عقل اشاره میکند، که در نهایت به یک معرفت عقلی منتج میشود. بهاء از این طریق پیوندی آشتیگونه میان حکمت اسلامی و عرفان برقرار کرده است. در این نوشتار فرآیند ادراک حقیقت و معرفت از راه حواس خمس، در قالبِ دو سیر صعودی (صعود حواس خمس برای ادراک معرفت) و نزولی (نزول معرفت در حواس خمس) مطرح شده است.
In the paper, Fifth sense metaphors are studied and analyzed in Maarif of Baha –e-Valad. Fifth sense metaphors explain psychic realities and rational cognition. These metaphors have considerable quantity and quality in the Maarif. The central metaphor of text is: psychic realities Perceiving is objectives perceiving with sense. The fifth sense and the perceptions of them, in Maarif of Baha –e-Valad have epistemological quality. Baha–e-Valad`s special attention to psychology topics as Muslim scholars including Farabi, Ibn Sina and Sheikh Ishraq has shaped this particular metaphorical frame. Through mystical experiences, he refers to three chains of sense, ego and intellect, which results from rational cognition. Baha–e-Valad has established a reconciliatory link between Islamic philosophy and mysticism. In this paper, the process of perceiving truth and cognition through the sense, is presented in the form of two ascending (Climbing the sense to perceive of cognition ( and descending (declining of cognition in the sense) paths.
خلاصه ماشینی:
١. حس چشایی: درک حقایق غیبی و ادراک معرفت عقلی از طریق چشیدن غذا یا نوشیدن شراب ؛ فاتحه میخواندم گفتم ای الله شکر و آزادی و ستودن همۀ اجزای عالم تراست ؛ یعنی هر جزو موجودی فربه شده ، هستی از برکت آسیب تو دارد و هر جزو موجودی لب برنهاده است و از لطف تو همینوشد و فربه هستی میشود و در جمالت نگاه میکند و بر میبالد (بهاءولد، ١٣٨٢، ج ١: ١١١).
اکنون به هرچه نظر میکنم و چشمم و نظرم بر خاک و صورت جهان و بر اجزایم و بر جمادی جهان میافتد هر جزوی را از این ها چون دانۀ شفتالویی میبینم که در آن دانه ، باغ هاست الله را و در آن باغ ها غذاهاست بر تربیت های صاحب روح و عقل را و ادراک را و عشق را و مزه را و مصاحبت ها و سماع ها را از آن باغ ، غذاهاست و صدهزار آسایش است (بهاءولد، ١٣٨٢، ج ١: ١٥٩).
قوس صعودی ، شواهدی در متن است که بهاء باواسطۀ حواس و ادراکات حسی به مراتب بالاتر یعنی عقل و روح صعود میکند و از این طریق به ادراک معرفت عقلی میرسد.
بهاء همچنین میگوید، الله ادراک او را گرفته و آن را به سمتی که صورت های خوب است ، هدایت میکند (بهاءولد، ١٣٨٢، ج ١: .