چکیده:
این مقاله نظر روشنفکران معاصرِ دینیِ مسلمان مبنی بر تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ اعراب عصر نزول در توصف نعمتهای بهشتی را مورد تحلیل و نقد قرار داده و نهایتاً به این نتیجه رسیده که خداوند در معرفی بخش کوچکی از نعمتهای نامحدود بهشت ـ که مورد خواسته و آرزوی تمامی انسانها در همه عصرها میباشد ـ براساس اصول عقلایی محاوره و متناسب با مخاطبان اولیه قرآن، از الفاظ، تعابیر و معهودات مردم عصر نزول، به صورت بهینه استفاده کرده است، بدون اینکه از مرز واقعگویی خارج شود یا از فرهنگ آن زمان تأثیر بپذیرد. با این وجود در معرفی همین بخش محدود از نعمتهای بهشتی نیز به تفاوت ماهوی آنها با مشابههای دنیایی اشاره کرده و در مقابل از وجود نعمتهای معنوی و نعمتهای بیشمار دیگری که خارج از تصور عقول بشری میباشد، خبر داده است.
This article analyzes and critiques the contemporary Muslim intellectuals' views on the issue that the Quran has been influenced by the Arab culture of the time of revelation in describing the blessings of Paradise, and ultimately concludes that, in introducing a small part of the infinite blessings of Paradise desired and wished by all human beings in all ages, God has optimally utilized the words, perceptions and conventions of the people of the time of revelation without losing touch with reality or being influenced by the culture of the age relying on rational principles and being consistent with the initial addressees of the Quran. However, in introducing this limited portion of the blessings of Paradise, He also points out their inherent differences with their worldly counterparts, and at the same time, announces the existence of numerous spiritual blessings and countless other blessings which are beyond human imagination.
خلاصه ماشینی:
وي در اين سخنان اولاً مشخص نمي کند که ذات، گوهر و پيـام خداونـد از توصـيفات بهشت که از نظر وي مقاصد و ذاتيات دين هستند و خداوند بـراي تفهـيم و تحصـيل آن از محيط و فرهنگي خاص کمک گرفته (همو، بسط تجربه نبوي ، ٨٠)، چيست ؟ ثانيـاً صـريح بيان نميکند که آيا توصيفات بهشت ميتواند غيرواقعي و از باب مماشات با فرهنگ اعراب عصر نزول براي رساندن پيام و غرضي ديگر به مخاطبان باشد؟ آيا همانطور که پيش تر در کتاب قبض و بسط تئوريک شريعت به عنوان يک استراتژي بيان ميکنـد کـه قـرآن بـراي اداي مقصود و غرض خود جايز است از فرهنگ و معتقدات اعراب عصر نزول ولو دروغ و خرافه کمک بگيرد (همو، قبض و بسط تئوريک شريعت ، ١٣٥)، در مورد توصيفات بهشـت هم چنين نظري دارد؟ آيا همانطور که بايد عَرَضيات را بيرون از حوزه انتظارات واقعي ما از دين تلقي کرد (نکـ : همو، بسط تجربه نبوي ، ٣١٦)، بايد توصيفات بهشت را هم غير واقعي و خارج از انتظار ما از دين دانست ؟ آيا همانطور که عَرَضـيات اصـالت محلـي و دوره اي دارند نه اصالت جهاني و تاريخي (نکـ : همو، بسط تجربه نبوي ، ٣١)، بايد توصيفات قـرآن از بهشت را هم براي مکان و زمان خاصي بدانيم ؟ اگرچه سروش مستقيماً چنين سخني نمي گويد ولـي نتيجـه طبيعـي و پيـام سـخنان او چيزي جز غير واقعي پنداشتن توصيفات قرآن از نعمت هاي بهشت و انکار حقيقت خارجي آنها، نيست .