چکیده:
یکی از کلیدها و راههای گشودن پیچیدگیها و درک یا رفع ابهام داستانهای مدرن، درک شیوۀ روایتگری و شگردهای روایت داستان است. هر داستان، پرسشها و پاسخهای منحصربهفردی را در پیوند با شیوههای روایتگری میآفریند. انتخاب و آفرینش شیوۀ روایتگری، در میان مفاهیم و مضامین کهنه یا تکرار شدۀ روایت؛ دنیای تازهای بر روی نویسنده میگشاید. بیژن نجدی یکی از داستان نویسان مدرنیست معاصر است که تکنیکهای خاصی در داستاننویسی دارد و همین شگردهای خاص، داستانهایش را از آثار دیگر داستاننویسان معاصر متمایز میکند. در مقالۀ حاضر، مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» اثر بیژن نجدی، از منظر تکنیکهای روایی مدرن موردبررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که وی در این مجموعه داستان از شگردهای روایی مدرن مانند سیلان روایت، تکثر راوی، روایت هذیانگونه، چرخش در زاویۀ دید و... استفاده کردهاست.
خلاصه ماشینی:
بيژن نجدي، نويسنده اي مدرن ، ساختارشکن و تجربه گرا بود، وي داستان نويسي بود که در عرصۀ عمر کم و کارهاي اندک خود وسواس بسياري به خرج داد و در زمان حياتش تنها به چاپ داستان يوزپلنگاني که با من دويده اند، شامل ده داستان کوتاه اقدام کرد.
بحث و بررسي ويژگيهاي روايت در مجموعه داستان «يوزپلنگاني که با من دويده اند» در ادبيات داستاني مدرن ، متأثر از جريان هاي فکري و فلسفي، تغييراتي در شيوه هاي روايت ، راوي و انواع زاويۀ ديد شکل ميگيرد.
نجدي در اين داستان با آشناييزدايي از زاويۀ ديد اول شخص و روايت از زبان يک اسب ، داستاني متفاوت خلق ميکند.
يکي از محاسن تغيير زاويۀ ديد در داستان مدرن اين است که خواننده دعوت ميشود که به جهان از چشمان شخصيت هاي مختلف بنگرد و عادت کند.
به طورمعمول در اين گونه روايت ها که زاويه ديد آن ها ترکيبي از زاويه ديد اول شخص و سوم شخص نامحدود است ، نويسنده مجدانه سعي ميکند روايت راوي داناي کل نامحدود و «من - راوي» ازلحاظ نوع نگاه ، بيان ، لحن و نگارش ، کاملاً متفاوت و متمايز از همديگر باشد.
البته ذات اين دو گونۀ روايتي نيز آن چنان با يکديگر متفاوت و گاه متضاد است که بدون آنکه نويسنده تلاش چنداني به خرج دهد، روايت اين دو گونۀ روايتي داراي تمايز خواهد شد؛ اما راوي داناي کل همه چيزدان اين داستان اگرچه داراي ويژگيهاي خاص خود نيز هست ، ازلحاظ لحن و نوع نگاه و شيوة روايت نيز به «من - راوي» اين داستان شباهت دارد.