چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش فرهنگی و اتخاذ استراتژیهای مدیریت تعارض توسط مدیران فرهنگی در سازمانهای فرهنگی کشور بهطور اعم و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بهطور اخص بوده است. روش پژوهش با توجه به ماهیت تحقیق، توصیفی ـ همبستگی و با رویکرد پیمایشی میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل 160 نفر مدیران و کارشناسان فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بوده که با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه کوکران، نمونه آماری برابر 113 نفر و با سطح خطای 5 درصد تعیین گردید. برای سنجش روایی سنجهها، پیشآزمونی به تعداد 20 نفر به روش گلوله برفی انجام شد که ضریب آلفای کرونباخ، برای سنجه هوش فرهنگی (873/0) و برای سنجة اتخاذ استراتژیهای مدیریت تعارض معادل (912/0) محاسبه گردید. برای اندازهگیری و تجزیه و تحلیل دادهها با بهکارگیری نرمافزار 22Spss و با استفاده از روشهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمونهای همبستگی اسپیرمن و آزمون کولموگراف- اسمیرنوف)، تحلیل یافتهها انجام گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد که بین هوش فرهنگی مدیران و اتخاذ استراتژیهای مدیریت تعارض همبستگی معنیدار وجود دارد. معنیداری محاسبه شده بین متغیرهای هوش فرهنگی و استراتژی راهحل گرایی (612/0 =r)، و جهت همبستگی مثبت بود و حاکی از آن است که هراندازه هوش فرهنگی فراشناختی مدیران بالاتر باشد کاربرد استراتژی راهحل گرایی از سوی آنان بیشتر خواهد بود؛ و در مقابل، بین هوش فرهنگی و استراتژی عدم مقابله با ضریب همبستگی (076/0 - =r) و استراتژی کنترل (143/0- =r) و جهت همبستگی با این دو متغیر منفی و معکوس است و حاکی از آن است که هراندازه هوش فرهنگی مدیران بالاتر باشد، کاربرد دو استراتژی عدم مقابله و کنترل توسط آنان برای مدیریت تعارض پائین تر است و بالعکس.
The aim of this study was to investigate the relationship between cultural intelligence and conflict management strategies by cultural managers in cultural organizations in cluding Islamic Culture and Communication Organization in particular. The research method is descriptive correlation and survey approach. The statistical population of the study consisted of 160 managers and cultural experts of Islamic Culture and Communication Organization who were selected by using cochran sample size determination formula, the sample was 113 persons and the error level was 5%. To measure the validity of the measures, 20 subjects were snowbulleted and Cronbach's alpha coefficient was calculated for cultural intelligence (0.873) and for measurement of conflict management strategies (0.912). Data were analyzed by SPSS 22 software using descriptive statistics (mean and standard deviation) and inferential statistics (Spearman correlation tests and Kolmogoraf-Smirnov test). The findings showed that there was a significant correlation between managers' cultural intelligence and adopting conflict management strategies. The calculated significant relationship between cultural intelligence and solution-oriented strategy (r=0.612) variables and positive correlation direction indicates that the higher the cultural and metacognitive intelligence of managers, the more they use solution-oriented strategy a[1]nd in contrast, between cultural intelligence and non-coping strategy The correlation (r=-0.076) and control strategy (r=-0.143) and the direction of correlation with these two variables are negative and inverse and indicate that the higher the cultural intelligence of managers, the lower the application of two strategies of non-confrontation and control by them to manage conflict and vice versa.
خلاصه ماشینی:
حال ، آن گونه که آمارها نشان ميدهد بسياري از عـدم برقـراري ارتباطـات مناسـب سـازماني هنگامي رخ ميدهد که مديران اين گونه سازمان ها که در موقعيت هاي بين فرهنگي قرار مي گيرنـد از فرهنگ هاي مختلف درک درستي ندارند و اين خود مي تواند به عنوان منابع تعارض بالقوه بـروز نمايد که تأثيري منفي بر روابط کاري از خود برجاي نهند؛ و در اين مورد تومـاس و اينکسـون در تحقيق خود نشـان داده انـد کـه در فرهنـگ هـاي مختلـف در سـطح بـين المللـي ، طيـف وسـيعي از احساسات و عواطف وجود دارد؛ به گونه اي که تفاوت در زبان ، قوميـت ، سياسـت هـا و بسـياري از 86 ويژگي هاي ديگر مي تواند به عنوان منابع تعارض بالقوه ظهور کند و در صورت نبود درک صحيح ، توسعۀ روابط کاري مناسب را با مشکل مواجه سازد (توماس و اينکسون ، ٢٠٠٣: ٩٦).
بر پايه اين استدلال ، مسـئله پـژوهش در ذهـن محققـين بـدين صـورت شـکل گرفـت کـه در سازمان هاي فرهنگي کشور به طور اعم و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي به طور اخص ، هـوش فرهنگي مديران و کارشناسان چه تأثيري در اتخاذ استراتژيهاي مـديريت تعـارض از سـوي آنـان خواهد داشت و اساسا، آيا بين اين دو متغير ارتباط وجود دارد يا خير؟ مبحث مهمي است که نتايج حاصل از آن ميتواند در روند برقراري ارتباطات و تعاملات فرهنگي در محيط هاي چند فرهنگـي مؤثر واقع گردد.