چکیده:
اصل «مهدویت» به عنوان یکی از آموزههای مهم اسلامی، همواره مورد پذیرش علمای اسلام بوده است؛ اما در دهههای اخیر برخی از افراد به انکار اصل مهدویت پرداختهاند که «طاهربن عاشور» از جمله آنهاست. این نوشتار به بررسی و نقد دیدگاه ابن عاشور در مسئله مهدویت با تأکید بر منابع اهل سنت پرداخته است؛ به این صورت که ابتدا با رویکرد تحلیلی-انتقادی دلایل او را تحلیل و سپس بر اساس منابع اهل سنت آنها را نقد کرده است. ابن عاشور ابتدا مانند سایر منکران به «عدم ذکر احادیث مهدویت در صحیحین» تمسک میکند؛ اما سپس با برداشت نادرست خود از قاعده «تقدم جرح بر تعدیل»، به تضعیف راویان احادیث مهدویت میپردازد. نتایج نقد دلایل او نشان میدهد علمای اهل سنت احادیث صحیح را به احادیث مندرج در صحیحین منحصر نمیدانند. همچنین براساس موازین جرح و تعدیل در علوم حدیث اهل سنت، ابن عاشور در فهم و تطبیق قاعده «تقدم جرح بر تعدیل» و جرح راویان دچار اشتباه شده است.
The principle of “Mahdism”, as one of the important teachings of Islam, has always been accepted by the Islamic scholars; however, in recent decades, some people have denied the principle of Mahdism, one of whom is “Tahir ibn Ashur”. This paper investigates and criticizes the views of ibn Ashur in the issue of Mahdism with an emphasis on the Sunni sources. In this regard, at first, we have analyzed his reasons with a descriptive-critical approach and then, criticized them according to the Sunni Sources. Like other deniers, ibn Ashur resorted to “not mentioning the Mahdism Hadiths in his Sahih”, but later, by misinterpretation of the principle of “Al-Jarh wa l-Ta'dil”[1], he weakened the narrators of Mahdism hadiths. The results of criticizing his reasons show that the Sunni scholars do not limit the authentic hadiths to the hadiths mentioned in the two Sahihs. Moreover, based on the rules of criticism and praise in the Sunni hadith sciences, ibn Ashur has made a mistake in understanding and applying the principle of “criticism and praise” and the praise of narrators. [1] criticism and praise
خلاصه ماشینی:
بنابراین، ادعای ابن عاشور مبنی بر این که عدم ذکر روایات مهدویت در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم، دلیلی بر ضعف و بی اعتباری این روایات از دیدگاه بخاری و مسلم است؛ ادعایی بی اساس و فاقد دلیل معتبر بوده و بر خلاف روش حدیث شناسی علمای اهل سنت است.
براساس مطالب مذکور، دیدگاه اکثر علما و حدیث شناسان اهل سنت این است که جرح در صورتی که مفسَّر باشد و دلیل آن ذکر شده باشد؛ پس از اینکه آن دلیل مورد صحت سنجی و بررسی قرار گرفت و به اثبات رسید؛ جرح مقدم بر تعدیل میشود.
بنابراین، دلیل معتبری برای جرح او در برابر انبوه توثیقات و تأییدات او توسط رجالیان دیگر، وجود ندارد، بلکه دلیل مخالفت برخی از رجالیان با عبدالرزاق، تمایل او به تشیع است؛ همان گونه که ابن عدی جرجانی گفته است: عبد الرزاق بن همام مورد تأیید بزرگان و حدیث شناسان اهل سنت بوده و افرادی مانند یحیی بن معین و احمد بن حنبل برای شنیدن احادیث نزد او میرفتند و تنها چیزی که موجب دشمنی با او شد، اتهام گرایش او به مذهب تشیع و نقل تعدادی روایت در فضایل اهل بیت؟عهم؟ توسط او بوده است (جرجانی، 1418: ج6، ص540-545).
همچنین ابن عاشور در فهم قاعده تقدم جرح بر تعدیل و تطبیق آن بر راویان هشت حدیث به خطا دچار شده است و لذا هر چند راویانی مانند فطر بن خلیفه و عبدالرزاق بن همام صنعانی، توسط بسیاری از رجالیان اهل سنت توثیق و تأیید شدهاند؛ تعداد اندکی از رجالیان، آنها را مورد جرح قرار دادهاند.