چکیده:
پل بوغوسیان در مقام انتقاد از نسبیگرایی و برساختگرایی و دفاع از عینیتگرایی، به استدلالهای سه تن از افرادی میپردازد که در آرای فلسفیشان، نوعی وابستگی واقعیت به توصیف را پذیرفتهاند. یکی از این افراد هیلاری پاتنم است که بوغوسیان دیدگاههای او در باب درهمتنیدگی واقعیت و قرارداد را هدف میگیرد. بوغوسیان معتقد است که پدیدۀ نسبیت مفهومی مبنای دیدگاه پاتنم در باب درهمتنیدگی واقعیت و قرارداد است. در اینجا مراد از پدیدة نسبیت مفهومی، حالتی است که ممکن باشد دو جملة متعارضْ صادق باشند. بوغوسیان پس از شرح این پدیده و رأی پاتنم در باب آن، به نقد رویکرد پاتنم میپردازد و نهایتا نتیجه میگیرد که این «استدلال» وافی به مقصود نیست و نمیتواند درهمتنیدگی واقعیت و قرارداد را توجیه کند. در این مقاله استدلال خواهد شد که اولاً پاتنم در همان زمان طرح پدیدۀ نسبیت مفهومی به این نقدها واقف بود و پیشاپیش پاسخهایی به آنها ارائه کرده بود؛ ثانیاً برخلاف تصریح بوغوسیان، دیدگاه پاتنم در باب درهمتنیدگی واقعیت و قرارداد مبتنی بر پدیدۀ نسبیت مفهومی نیست و بر استدلالهای دیگری (استدلال مدلتئورتیک و استدلال مبتنی بر ماجرای مغز در خمره) سوار است. بدینترتیب، حتی اگر نقدهای بوغوسیان به این پدیده درست باشد، باز هم دیدگاههای پاتنم مبنی بر درهمتنیدگی واقعیت و قرارداد و درهمآمیختگی ذهن و جهان رد نمیشود مگر آنکه آن دو استدلال نقد شود.
Arguing against relativism and constructivism and defending objectivism, Paul Boghossian considers three theories concerning description-dependence of fact, including Putnam's theory on the interpenetration of fact and convention. Boghossian holds that the basis of Putnam's theory is the phenomenon of conceptual relativity; so, if we reject his view about the phenomenon, his theory will be rejected. Accordingly, He explains this phenomenon and criticizes Putnam's attitudes towards it and finally concludes that this ‘argument’ cannot prove Putnam's theory. Here firstly it will be argued that Putnam himself was aware of these objections and had developed some ideas to solve them; so, using his texts and arguments, we try to reply to the main objections of Boghossian to Putnam's view about this phenomenon. Secondly, it will be argued that, in contrast to Bogghossian's belief, Putnam's theory is not based on the phenomenon of conceptual relativity. Instead, the idea of the interpenetration of fact and convention is based on two other arguments: the model-theoretic argument and the argument from the brain-in-a-vat scenario. Therefore, even if Boghossian's objections to Putnam's view about the phenomenon of conceptual relativity were acceptable, they could not reject Putnam's ideas on the interpenetration of fact and convention.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله استدلال خواهد شد که اولا پاتنم در همان زمان طرح پديدة نسبيت مفهومي به اين نقدها واقف بود و پيشاپيش پاسخ هايي به آن ها ارائه کرده بود؛ ثانيا برخلاف تصريح بوغوسيان ، ديدگاه پاتنم در باب درهم تنيدگي واقعيت و قرارداد مبتني بر پديدة نسبيت مفهومي نيست و بر استدلال هاي ديگري (استدلال مدل تئورتيک و استدلال مبتني بر ماجراي مغز در خمره ) سوار است .
بدين ترتيب ، حتي اگر نقدهاي بوغوسيان به اين پديده درست باشد، باز هم ديدگاه هاي پاتنم مبني بر درهم تنيدگي واقعيت و قرارداد و درهم آميختگي ذهن و جهان رد نميشود مگر آن که آن دو استدلال نقد شود.
ولي مشکل دوم آنجاست که ازقضا پاتنم براي موضع خود، يعني نفي رئاليسم متافيزيکي يا آنچه بوغوسيان عينيت گرايي ناظر به واقع ميخواند، استدلال هاي ديگري آورده است و اين پديده به تنهايي هيچ نقشي در پيشبرد نظريۀ او ندارد.
همچنين بر پايۀ نقل قولي که پيش تر از بوغوسيان آورديم ، ميتوانيم ادعاي سومي را هم به او نسبت دهيم ؛ اين ادعا که قبلا نيز به آن تصريح کرده ايم ، از اين قرار است : ادعاي سوم : پاتنم اين پديده را دليلي عليه عينيت گرايي ناظر به واقع و به نفع وابستگي واقعيت به توصيف ميداند؛ چراکه او ميخواهد از اين پديده بهره گيرد تا بگويد واقعيتي مستقل از شماهاي مفهومي وجود ندارد.