چکیده:
مجموعه عوامل ساختاری مانند ساخت اجتماعیـ اقتصادی حکومت، مبانی مشروعیت و تداوم کارایی آن، اوضاع فکری و فرهنگی جامعه، سپاه و دیگر عناصر در ایجاد ثبات و تداوم یک حکومت نقش دارند. در زمان حکومت صفویان ضعف عوامل ساختاری و تعارضها که بهمرور در طول حکومت رشد کرده و تکوین یافته بودند، در اواخر سلطنت (1077- 1135ق/ 1667-1722م) خود را آشکار ساختند. با کاهش قدرت پادشاه و واگذاری امور به درباریان و نظامیان، توازن ساخت سیاسی بر هم خورد و کشمکش و رقابت گروههای نظامی برای کسب مقامها، منفعتطلبی و برتریجویی موجب ضعف کارکرد نهاد سپاه شد. چنانکه این نهاد در مواجهه و مقابله با بحرانهای سیاسی ناشی از حوادث داخلی و خارجی نتوانست موفقیت چشمگیری داشته باشد. بنابراین، میتوان تعارض سپاهیان و درگاهیان را یکی از عوامل بیثباتی سیاسی در اواخر دوره صفویه محسوب کرد. این پژوهش درصدد است با مطالعه کتابخانهای و با تکیه بر دادههای تاریخی، تاثیر تعارضات نهاد سپاه بر بیثباتی سیاسی اواخر دوران صفویه را تحلیل و تبیین کند.
A set of structural factors such as the socio-economic structure of government, its legitimacy and
the continuity of its effectiveness, the intellectual and cultural conditions of the society and other
elements play a significant role in the stability and continuity of a government. Yet, the weakness
of the structural factors and constant conflicts broke out during the reign of Safavid’s dynasty
in the late Safavid era (1677-1722). As the king lost his power, and hence entrusting affairs to
the courtiers and the military, the balance of political construction had been disrupted and the
conflict between different military groups in pursuit of authorities, interests, superiority led to the
weakness of performance and function of military forces, not being successful in dealing with
political crisis, sprang from local and foreign events for instance. Therefore, one can name it as
a political factor of instability in the late Safavid era. This analyzes and explains the impact of
conflicts between military forces on political instability in the late Safavid era through a historical
method and based on Historical sources.
خلاصه ماشینی:
٤ بنابراین ، می توان گفت هیچ جامعه ای از تعارض به دور نیست ، فقط ممکن است این تعارض تحت تأثیر برخی عوامل از جمله اقتدار پادشاه ، ممانعت از استقلال ، سرکوب ، ترس ، تشــویق یا مدیریت در ابتدا نمودی ظاهری نداشته باشد،٥ اما در شــرایط نابه سامان سیاسی بر اثر ستیز و کشمکش بر سر ارزش ها یا دعاوی مربوط به منزلت ، قدرت و ارتقای جایگاه اجتماعی و سیاسی نمایان می شود٦ و بر میزان و شدت رفتارهای تهاجمی افراد و گروه ها علیه دیگر افراد، گروه ها، نهادهای رسمی یا نیمه رسمی می افزاید.
در این پژوهش تعارض چندگانه سپاه صفویه در قالب ویژگی های شخصیتی پادشاه ، تعارض وی با حاکمان ایالات ، تعارض امرای درباری با حاکمان و وزیران ایالتی ، اختلاف نظر فرماندهان نظامی با یکدیگر و زیردستانشان و دلایل کاهش تمایلات سربازان به سپاهی گری مورد بررسی و مداقه قرار می گیرد.
یکی از توصیه های اندیشه ورزان سیاسی برای تحکیم و ثبات «دلجویی از ریش سفیدان عظام ، سرکردگان ایلات و اویماقات ، یکدل و یک جهت بودن با آنان و دادن وعده و وعید نیکو» بود،٤ اما همان طور که ذکر شد، در اواخر دوران صفویه ، به دلیل افزایش قدرت امرای مرکز و درگاه در امور سیاســی و نظامی و برتری جویی قبایل قزلباش ، برخی فرماندهان چشم دیدن موفقیت قبایلی همچون قاجارها یا ایل کرد چشــمگزک خراسان ٥ را نداشتند.
٤. ژان شاردن ، سیاحت نامه (اصفهان ، طب و هنرهای زیبای ایران )، ترجمه محمد عباسی ، ج ٧ (تهران : امیرکبیر، ١٣٤٥)، ص ٢٥١؛ مشیزی بردسیری ، تذکره صفویه کرمان ، مقدمه و تصحیح محمدابراهیم باستانی پاریزی ، ص ١١.