چکیده:
یکی از جنبههای بسیار مهم توسعه از منظر آمایش سرزمین تحلیل فرایندهای بلندمدت اثرگذار بر سازوکارهای نهادی سرزمین و تعیین سهم مناطق از این جریان است. مدتهای مدید است که اقتصاد با سرعت بسیار به سمت داناییمحوری در حال حرکت است و کشورهایی که از این مهم غافل شدهاند از توسعة بنیادین بازماندهاند. در این پژوهش کاربردی با رویکردی تحلیلی و نگاه کمّی لزوم طرح یک بینش راهبردی در خصوص ارتباط دوسویة آموزش عالی و بخش صنعت کشور بررسی شد. در فرایند کار، پس از جمعبندی مطالعات و مبانی نظری، با طرح سؤال یا فرضیة پژوهش و تعیین روشهای ارزیابی و تحلیل، اطلاعات تفصیلی مربوط به بیش از ۱۱ متغیر، شامل دادههای تابلویی 31 استان ایران طی سالهای 1395 تا 1398، جمعآوری و تحلیل شد و با کمک نرمافزارهای Exel، Eviews، و Arc GIS با استفاده از روش اقتصادسنجی فضایی، روش گشتاورهای تعمیمیافته (GMM)، ماتریس وزنی و همبستگی فضایی جغرافیایی (λ)، و آزمونهای تشخیصی KP – HET سؤال پژوهش مورد آزمون قرار گرفت. بر اساس نتایج بهدستآمده، همبستگی فضایی بین دو بخش آموزش عالی و صنعت در سطح بالایی معنادار و شوک وارده ناشی از توسعة صنعتی و آموزشی کاملاً دوسویه است؛ بدین معنی که شوک وارد بر یک استان به دیگر استانهای کشور نیز سرایت کرده است. نتایج این پژوهش مهر تأییدی بر کلیشة سیاست تمرکزگرایی و نقشهای تفویضی و نه لزوماً آمایشی مناطق خاصی از ایران است. بدین صورت که با تأیید همبستگی فضایی بسیار بالا 9 استان کمتر توسعهیافته، با فقدان زیرساختهای بخش آموزش عالی، توسعة صنعتی ناچیزی داشتهاند و بالعکس نتایج این پژوهش نشان میدهد که چگونه تقاضای بازار کار فارغالتحصیلان دانشگاهی با کارکرد صنت و صنایع دانشبنیان کشور همسو میشود.
One of the important aspects of development from the spatial perspective is the evaluation of the effective long-term processes on the institutional mechanisms of a land and the determination of share of the respective areas in this regard. For many years, economy has been hurriedly moving toward a knowledge-based stance, and the countries that have neglected this movement have been deprived of fundamental developments. In this applied study, which adopts an analytical approach and a quantitative view, the necessity of the proposition of a strategic attitude to the two-way relationship between higher education and the industry sector of Iran is addressed. To this end, first an overview of the previous studies and theoretical principles are made. Then, following the questions and hypotheses and determining the evaluation and analysis methods, the detailed information on over 11 variables (including panel data of 31 provinces of Iran from 2016 to 2019) are collected. These are then analyzed and tested using Excel, Eviews, and Arc GIS through spatial econometrics, generalized method of moments (GMM), weight matrix and geographic-spatial correlation (λ), and KP-HET diagnostic tests. According to the results, the spatial correlation between higher education and industry in Iran is highly significant, and the shock resulting from the industrial and educational development is completely mutual. That is to say, the shock inflicted upon a given province has spread to other provinces of Iran. The findings of this study confirm the effects of the emphasis on the centralization policy stereotype and the prescriptive – rather than land-use-based – roles given to certain parts of Iran. In fact, the very high spatial correlation demonstrates that the nine less-developed provinces of Iran have experienced trivial industrial growth due to a lack of higher education infrastructure. On the other hand, the results of this study shows how the market demand for labor of the university graduates is aligned with the functions of the knowledge-based industries of Iran.
خلاصه ماشینی:
بدين صورت که با تأييد همبستگي فضايي بسيار بالا ٩ اسـتان کمتـر توسـعه يافتـه ، بـا فقـدان زيرساخت هاي بخش آموزش عالي ، توسعۀ صنعتي ناچيزي داشته اند و بالعکس نتايج اين پژوهش نشان ميدهد که چگونه تقاضاي بـازار کـار فارغ التحصيلان دانشگاهي با کارکرد صنت و صنايع دانش بنيان کشور هم سو ميشود.
در همـين زمينه ، دو محور برجسته که مارتينز١ در نابرابري فضايي بر آن ها تأکيـد مـيکنـد چگـونگي وضـعيت زندگي (هم محيط اجتماعي هم محيط فيزيکي) و توزيع فرصت هـا (دسترسـي بـه زيرسـاخت هـاي اجتماعي، فيزيکـي، مجـازي) اسـت (٣٩٠ :٢٠٠٩ Martinez ;١٦ :١٩٩٦ Anderson)؛ کـه از ايـن ميـان تحولات اقتصادي و فناوري در دو دهۀ اخير در جهان تأثير چشـمگيري بـر سـاختار آمـوزش عـالي داشته و به گونه هاي مختلف نمايان شده است (بازرگان و همکاران ١٣٨٩: ١).
Soja در همۀ بخش هاي فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي، خدمات آموزشي بهتر، حضور فعـال شـهروندان ، ايجاد يک محيط مقاوم براي اقليت ها و مهاجران ، خلاقيت و نوآوري به منزلـۀ عناصـر اصـلي توسـعه ، قابليت دسترسي همۀ شهروندان به ابزارهاي توليد دانش و فناوريهاي نـوين ارتباطـات ، وجـود همـۀ تسهيلات و خدمات با يک استراتژي آموزشي مرکزي، برپايي شهري که خيابان را در خدمت فرهنـگ قرار دهد، تدارک شهري داراي مراکز مدني متنوع و گسترش روابط چهره به چهره ، طراحـي شـهري و معماري که فناوريهاي نوين را ترکيب ميکند، بهره گيري از ميراث طبيعي معماري و يادمان ها به منزلۀ يکي از عوامل اصلي جاذبه ، توانايي ايجاد و جذب و نگهداري شهروندان با مهارت بالا در حوزه هـاي مختلف (٥-٤ :٢٠٠٦ Ergazakis et al)، گسترش و رونق کارآفريني، دانش و ظرفيـت نـوآوري بايـد بـه منزلۀ عوامل کليدي زيربناي توسعۀ اقتصادي آينده و مسير رشد مناطق به اجرا گذاشته شـود تـا بتوانـد رقابت پذيري و پويايي مناطق را (٢٥٨-٢٥٩ :٢٠١٤ Huggins et al) از نظر توان توزيـع بهينـه و عادلانـۀ مراکز آموزش عالي تسهيل کند.