چکیده:
نظریهها شالودۀ اصلی علوم هستند. بررسی نظریهها گاهی در سطح آثار و نتایج حاصل از آنهاست و گاهی از طریق مبانی سازنده آنهاست. در مطالعه پسینی نگرش تحقیقات بر بررسی بنیانهای نظریات بهعنوانِ پدیدارهایی موجود و یا به عبارت دیگر «پارادایمهای» نظریه است. براساسِ این متد تحقیق هر نظریه – فارغ از جزئیات نظریه یا عنوان آن- بهطورِ مشخص در روند ساخت خود از مبادی هستیشناختی و معرفتشناختی مشخصی پیروی میکند. این مطالعه میکوشد تا با روش پسینی، مبادی معرفتی و هستیشناختی نظریات را بررسی نماید. بر این اساس دو نظام عمدۀ حقوقی یعنی نظام حقوقی غرب با تمام فروع و سیستمهایش و نظام حقوق اسلامی، از منظر پارادایمی مورد بررسی قرار خواهند گرفت. بهطورِ مشخص بررسی بنیانهای اصلی حاکم بر تولید نظریات هریک از این دو نظام حقوقی نشان خواهد داد که امکان مقایسه میان نظریات این دو نظام، وابسته به تطبیق در مبادی هستیشناختی و معرفتشناختی پارادایمی است که نظریه در پرتوی آن تولید شده است.
Theories are the basic basis of science. The study of theories is sometimes at the level of works and results from them, and sometimes through its formative foundations. In the a priori study, the attitude of research is based on the basis of theories of theories as available concepts or in other words, the paradigm of theory. Based on this method of research, each theory - regardless of the details of the theory or its title - specifically follows a certain epistemological and ontological level. This study tries to examine the theoretical and ontological points of theory by the way of a posteriori. Accordingly, two main legal systems, the legal system of the west with all the subsets, and the Islamic law system, would be examined in a paradigmatic perspective. In particular, the main basis on the production of theories of each of these two legal systems will show that the possibility of comparing these theories is the paradigm of adaptation in the ontological and epistemological bases of the theory in which theory is produced.
خلاصه ماشینی:
بهطورِ مشخص بررسی بنیانهای اصلی حاکم بر تولید نظریات هریک از این دو نظام حقوقی نشان خواهد داد که امکان مقایسه میان نظریات این دو نظام، وابسته به تطبیق در مبادی هستیشناختی و معرفتشناختی پارادایمی است که نظریه در پرتوی آن تولید شده است.
در باب تقدم انگارههای هستی شناختی بر گزارههای معرفت شناختی باید اشاره کرد که اساساً چه در نظریات پدیدارشناسانه و چه در نظریات غایتگرایانه -مانند نظریات اسلامی- گزارههای معرفت شناختی اتکای بنیادینی به انگارههای هستیشناختی دارد؛ (کلاتهساداتی، 1392: 467) همچنین با توجه به عنوان این پژوهش یعنی امکان معرفتی تطبیق در حوزۀ نظریه در علم حقوق، مطالعه پسینی این زمینه را فراهم میکند که محقق بتواند داوری صحیحی در میان نظریات مختلف در سیستمهای حقوقی متفاوت داشته باشد.
بنحلاق در کتاب تاریخ تئوری حقوقی در اسلام و کِلی در کتاب تاریخ مختصر حقوق غرب به بررسی نظریات پرداخته که به زبان فارسی موجود است، اما تفاوت این پژوهش تکیه بر اصول معرفتشناختی برای بررسی نظریات است؛ به اضافه این پژوهش بهطورِ مشخص هیچکدام از نظریات را بررسی نکرده، بلکه صرفاً روش بررسی نظریات را نشان میدهد.
2-1- مبادی معرفتشناختی حقوق غرب مسئلۀ پایهها و اصول دانش بشری خود مُنجربه این سؤال میشود که چگونه ما میدانیم که هر آنچه که در مورد شرایط بشری و در مورد جهان به آنها باور داریم، صادق هستند؟ در این مفهوم، اولین بحث اساسی در معرفتشناسی، شناسایی اصولی است که با آنها میتوان باورهای خود را ارزیابی کرد.
2- 2- 1- مفهوم خبر مسئلۀ خبر در شریعت اسلامی از مبادی معرفتشناختی است که وجود مستقل ندارد و بدون تکیه بر مبانی هستیشناختی اساساً نمیتواند نقش معرفتی خود را در فقه ایفاد نماید.