چکیده:
پیشینیان به دلیل عدم آگاهی و اشراف به حیات پس از مرگ، باورهای گوناگونی به آن، داشته اند. از جمله این باورها «تناسخ» است که طبق قانون کارما عبارتست از: کیفیت و چگونگی توالد ثانوی، حیات و سرنوشت بعدی انسان که طبق کردار و گفتار و پندار او در زندگی قبلی تعیین میشود. این سلسله توالد، ادامه داشته و در نهایت طبق آموزه موکشه روح میتواند به نجات و رهایی برسد. «نظریه تناسخ» به عنوان نمودی از آداب و رسوم و فرهنگ، شاخص شناختی برخی ادیان سرزمین هند بوده است. مساله اصلی این نوشتار بررسی جایگاه تناسخ به عنوان یکی از ابعاد فرهنگی هندوئیزم و نقد آن در مکتب فلسفی ملاصدرا است. این مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی در صدد است ضمن آشنایی با کارکردها و اثرات اعتقاد به تناسخ بر فرهنگ مردم هند، به تحلیل براهین بدیع ملاصدرا بر ابطال آن بپردازد. از جمله کارکردهای فرهنگی تناسخ: بازدارندگی، ایجاد ارزشهای اخلاقی، حاکمیت کاست، توجیه رنجها و ارزشمندی اعمال نیک است. استلزامات پذیرش این نظریه عبارتند از: اعتقاد به مسخ، انکار وجود نفس و تعلق آن به سایر ابدان در مرحله نطفه است. ملاصدرا علاوه بر ارائه برهان بر انکار مسخ، براهین تجرد نفس، برهان قوه و فعل، حرکت جوهری و... بر رد نظریه آنان آورده است.
The ancestors had different beliefs because of their lack of awareness and aristocracy about the afterlife. Among these beliefs is the "reincarnation" that is defined by the law of karma: the quality and manner of the rebirth, life and subsequent destiny of man, which are determined by his actions, speech and thought in the previous life. This series of rebirth is continued, and ultimately, according to the doctrine of Moksha the soul can be saved and liberated. The "Reincarnation Theory" as a manifestation of customs and culture has been the cognitive marker of certain religions in the Indian land. The main point of this paper is to examine the place of reincarnation as one of the cultural dimensions of Hinduism and its criticism in Mulla Sadra's philosophical school. This article, with a descriptive-analytical approach, in addition to analyzing the functions and effects of the belief in reincarnation on Indian culture, seeks to analyze Mulla Sadra's innovative arguments for its revocation. The cultural functions of reincarnation include: deterrence, moral values creation, caste sovereignty, the justification of suffering, and the value of good deeds. In addition to presenting arguments for denial of disfigurement, Mulla Sadra has provided arguments for self-esteem, potency and act arguments, substantial motion, etc. to reject their theory.
خلاصه ماشینی:
در تاريخ فلسفه در جهان اسلامي آمده است : «از جنبه هاي برجسته انديشه ١٦٦ فصلنامه علمي سال چهاردهم ، پاييز ٩٨ شماره ٤٠ هندي(علاوه برجنبه هاي اجتماعي آن يعني تقسيم طبقاتي هندوان ) تناسخ است .
(ناس ، ١٣٥٤: ٢١ و ١٥٥) عده اي معتقدند که براي تناسخ نمي توان تاريخي را ثبت کرد از نظر آنها ريشه تناسخ به توتم پرستي و اعتقاد اوليه برميگردد (الياده ، [بي تا]، ج ١٢، ٢٦١) اما از نظر تاريخ تفکر مذهبي ، چنين اعتقادي در ميان اديان الهي رايج نبوده و اديان توحيدي اين مساله را نپذيرفته اند و اعتقاد به تناسخ ريشه در آيين هاي شرقي مانند بودايي و برهمني و هندو داشته و از آراي موروث از حکماي مشرق زمين است که مي گويند: تناسخيه هند شديدترين اعتقاد به تناسخ را دارند.
(توکلي، ١٣٨٧: ج ١٦، ١٧٩) در ميان مسيحيان برخي فرقه ها در گذشته اعتقاد به تناسخ را پذيرفتند اما امروزه اين نظر توسط کاتوليک فصلنامه علمي سال چهاردهم ، پاييز ٩٨ شماره ٤٠ ١٧١ و ارتدوکس بشت مردود است .
طبق نظريه حرکت جوهري ملاصدرا، نفس ، جسمانيۀ الحدوث و روحانيۀ البقا است ١٧٨ فصلنامه علمي سال چهاردهم ، پاييز ٩٨ شماره ٤٠ که ابتدا در مرحله قوه قرار دارد، سپس به صورت جسم ظاهر ميشود و سپس از طريق حرکت جوهري، به تکامل رسيده و از قوه به فعليت ميرسد.