چکیده:
امــام ســجاد(ع) در رســاله حقــوق ، بــه انــواع حقوقــي کــه متوجــه
انســان اســت اشــاره فرمــوده و هريــک را توضيــح داده انــد. ايــن
حقــوق چهــار دســته اند: حــق خــدا بــر انســان ؛ حــق خويشــتن بــر
انســان : (حــق روح آدمــي بــر انســان ؛ حــق اعضــاي بــدن آدمــي بــر
انســان )؛ حــق افعــال آدمــي بــر انســان ؛ حــق ديگــر آدميــان بــر انســان .
اگــر از منظــر فلســفه حــق ، ايــن رســاله بررســي شــود، نــکات
مهمــي به دســت مي آينــد کــه برخــي از آن هــا عبارت انــد از: حــق
پرسـتيده شـدن خـداي متعـال منشـأ همـه حق هـاي موجـود در جهـان
اسـت ؛ حـق عبـادت شـدن ، بزرگ تريـن حـق خـدا بـر انسـان اسـت ؛
بزرگ تريــن تکليــف انســان ها در برابــر خــداي متعــال پرســتيدن
اوســت ؛ حــق و کمــال دو مفهــوم مســاوي اند؛ زيــرا بــا توجــه بــه
اينکــه حــق پرســتيده شــدن خــدا منشــأ همــه حق هاســت .
نتيجــه ميگيريــم ، درجايــي حقــي پديــد مي آيــد کــه در آنجــا خــدا
عاـبدت وـشد. هـب اـيبن روشنـ تر، حق هــاي مخلوقــات همــواره در
راســتاي تکامــل آن هــا شناســايي مي شــوند. بنابرايــن ، حــق و کمــال دو
مفهــوم انفکاک ناپذيــر هســتند. همچنانکــه انســان ها در برابــر خــدا
و ديگــر موجــودات مکلف انــد، خــداي متعــال نيــز خــود را درمقابــل
انسـان هايي کـه بـه تکليـف خـود عمـل ميکننـد، مکلـف کـرده اسـت .
پــس خــداي متعــال هــم صاحــب حــق و هــم صاحــب تکليــف اســت .
برخـي از حقـوق واجب ال سـتيفا هسـتند. بـه بيـان ديگـر، صرف نظـر
کردن از حق ها همیشه امری ممکن نیست. چه بسیار حق هایی
وجود دارند که استیفای آن ها بر شخص صاحب حق واجب
است، یعنی آدمی مجاز نیست از استیفای آ نها سرباز زند.
موجوداتی که دارای شعور نیستند، می توانند صاحب حق باشند.
ملاک صاحب حق بودن زنده بودن نیست و حق ها همگی
در یک سطح از ارزش نیستند، بلکه برخی از اهمیت بیشتری
برخوردارند.