خلاصه ماشینی:
"در نروژ برای هر 226 نفر یک نویسنده هست و در اینجا برای هریک میلیون نفر،یک نفر9» به عبارت دیگر،در فاصله چند دهه،عده نویسندگان دهبرابر شده است.
اما عدهء نویسندگان کشور ما در آغاز قرن بیست و یکم چند نفر است،و به ازای هرچند ایرانی یک نویسنده داریم؟ اگر از مسئولان رسمی مانند جناب وزیر محترم ارشاد فعلی بپرسید،میگویند فقط در دههء 70،ما حدود 000/40 نویسندهء جدید داشتهایم،اما چنانچه با یک دید فنی به قضیه نگاه کنیم،اولا در غرب،«نویسنده»صرفا به«داستاننویس»اطلاق میشود،نه حتی محقق و فیلسوف دارای اثر مکتوب.
هماهنگی کلمات و زیبایی آنها و توازن جملات نیز وسیلهساز انفعالات خواننده است.
بلکه به جای آنکه دست در دست هم،پابهپای هم،در راه علی گام برداریم و رویدرروی دشمنان باشیم، خطر را فراموش کنیم،و عوض گریبان دشمن،گریبان هم را بچسبیم.
ظاهرا جلال آل احمد از ترس سانسور یا شاید هم برای اثرگذاری بیشتر حرفش بر مخاطب ایرانی آن زمان،حرف دل خود را از زبان دیگری(پولوس رسول)جعل کرده است!"