خلاصه ماشینی:
"شعری را که تازه ترجمه کرده بود،برایم خواند: من همیشه با تو خواهم بود بر روی دریا و خشکی و افکارم همیشه در ذهن تو حضور خواهد داشت در سرور و غم در هنگام درخشش ماه در شبهای بهار و در نیمروزهای وقتی که ستارگان معبر سپید سحر را ترک میگویند در بیداری و خواب در تمام رویاهایت با تو خواهم بود در جایجای نقشها و خاطرهها1 -به سعید جان بگو فردا ناهار منتظرش هستیم.
موقع زلزله جدیس پندلتون با آن کت و شلوار صاف و اتو کشیده از ترس از پنجرهء کلاس به بیرون میپرد.
-راستی اگر گفتی این شعری که ترجمه کردم از کیه، حدس بزن!از روی محدودهء واژههایش میشود تشخیص داد، مثل شعرهای تو که همهء کلمههایش بیانگر یکجور نوستالژی درونی است.
هنوز درگیر آخرین بیت شعر سعیدم.
«آیا میخواهید مطالب این پرونده ذخیره شود؟» و من مثل همیشه گزینهء خیر را انتخاب میکنم.
(1)ترجمه قسمتهایی از شعر ''''Foralways'''' اثر لوسی مود مونتگومری."