چکیده:
ادبیات تعلیمی مهمترین و اصلیترین گونۀ ادبی است که نیکبختی انسان را در بهبود منش اخلاقی او میداند و همّ خود را متوجه آموزش و تعلیم اندیشههای پسندیده دینی، عرفانی، فلسفی، مسائل اخلاقی، علوم و فنون؛ تهذیب نفس، تذکیه ذهن، پروش قوای روحی و تعالی و کمال انسان میکند. ادبیات تعلیمی شاخصهای محتوایی و صوری خاصی دارد که حدّ و مرز و وجوه تفارق آن را با انواع دیگر کاملاً معین و مشخص میکند. برخی از آنها، شرط اصلی، لازم و کافی برای ادبیات تعلیمی هستند که فقدان آنها تعلیمی بودن متن ادبی را منتفی میکند و بعضی از آنها فرعیاند. هدف این مقاله کشف ارتباطات تازه میان محتوا، زبان، صور خیال، موسیقی شعر، مباحث دستوری، صنایع ادبی و... با ادبیات تعلیمی است. برای هر یک از این شاخصها، نمونههایی از مثنوی، رباعی، قصیده، غزل، نثر و... آورده شده است و نقاط ضعف و قوّت آنها مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. آشنایی با این شاخصها، در تشخیص متن تعلیمی از غیر آن، نگاه علمی به ادبیات و شناخت بهتر بسیاری از آثار ادبی تعلیمی کمک میکند.
Didactic literature has special formal and content indexes content that determine its distinction from other genres. Some of them are main, necessary and sufficient condition. If they don’t exist, we have no didactic literature .some of these condition are ancillary. The purpose of the present paper is to discover new relationships between content, language, imagery, music, poetry, debates grammatical, literary industry and the educational literature. For each of these parameters, samples of couplets, quatrains, odes, sonnets, prose and their strengths and weaknesses have been examined. Familiarities with these criteria help us to make distinction between didactic and non- didactic literature. Besides, it gives us a scientific glance to the didactic literature.
خلاصه ماشینی:
نشريه علمي- پژوهشي پژوهشنامه ادبيات تعليمي سال هفتم ، شمارة بيست و ششم ، تابستان ١٣٩٤، ص ٢٨- ١ شاخص هاي محتوايي و صوري ادبيات تعليمي دکتر رحمان مشتاق مهر ـ سردار بافکر ** چکيده ادبيات تعليمي مهم ترين و اصليترين گونۀ ادبي است که نيکبختـي انسـان را در بهبـود منش اخلاقي او ميداند و همّ خود را متوجه آمـوزش و تعلـيم انديشـه هـاي پسـنديده ديني، عرفاني، فلسفي، مسائل اخلاقي، علوم و فنون ؛ تهذيب نفس ، تذکيه ذهن ، پـروش قواي روحي و تعالي و کمال انسان ميکند.
٢. ادبيات تعليمي (وعظ و حکمت و عرفان ) تعليم ، آموختن و ياد دادن اسـت و وعـظ و حکمـت : پنـددادن و انـدرزگويي، و معنـي عرفان شناخت خداوند يا وقوف به دقايق و رموز چيزي است و در مقابل علم سـطحي و قشري قرار مي گيرد و شـعر تعليمـي آن اسـت کـه هـدف سـراينده در سـرودن آن ، آموزش مسائل اخلاقي و تعليم انديشه هاي پسنديده مذهبي، ديني، فلسفي و عرفاني يـا علوم و فنون باشد (رزمجو،١٣٧٢: ٧٧).
آثار ادبي فارسي علاوه بر آنکـه بـه صـورت شاهد و يا در قالب مثال براي توجيـه ، اثبـات ، تعليـل و تفهـيم مطالـب در کتـاب هـاي تعليمي به کار گرفته ميشوند، خود نيز نقش اصلي آمـوزش را بـه عهـده مـيگيرنـد و ارزشي آگاهيدهنده دارند؛ از اين رو از منابع مهم شناخت به شـمار مـيرونـد کـه گـاه پيچيده ترين مباحث را با زبان هنري بيان ميکنند، از طرح پرسـش هـاي اساسـي فکـري بشري گرفته ، مانند رباعيهاي خيام تا پاسخگويي به سؤالات انديشـگاني و نشـان دادن راه هايي براي تأمل و تفکر درباره پديـده هـاي هسـتي، ماننـد: گلشـن راز شـيخ محمـود شبستري.