خلاصه ماشینی:
"-خب جانم،هرکس از تو سؤال کرد و توضیح خواست،مدتی طولش بده،دود پیپت را توی صورتش فوت کن و این چند کلمه ساده را بگو:«آیا هرگز به یک نهر چشم دوختهاید؟» -یعنی چه؟ گلز پاسخ داد:«معنی ندارد و برای همین،فکر خواهند کرد که خیلی زیبا است.
بگو عزیزم چطور توانستی به این ترکیبات شگفتانگیز دست پیدا کنی؟»نقاش مدتی درنگ کرد،محکم دود پیپش را بیرون داد و گفت:«خانم گرامی،آیا هرگز به یک نهر چشم دوختهاید؟» لوی کور13جوان و زیرک،پالتویی یقه خرگوشی به تن داشت و در میان جمعی مشغول بحثوگفتگو بود.
» نویسنده مات و مبهوت،دوستش را با نگاه وارسی کرد و خروشید: -دیگر شورش را در آوردهای!دوش یادت باشد!چه کسی این شیوه جدید را به تو پیشنهاد کرد؟ پییر دوش مدتی درنگ کرد،یک عمیقی به پیپش زد و گفت:«آیا هرگز به یک نهر چشم دوختهای؟» پینوشتها: (1)- andre?"