چکیده:
کارل اشـمیت و الکسـاندر دوگیـن دو متفکـر دولت گـرا به شـمار می رونـد که با ایجاد سـنتزی ملی به دنبال تثبیـت دولت و تقویت ِ از ملی گرایـی و دیانـت و برسـاختن نوعی الهیات سیاسـی قـدرت ملـی هسـتند. هـر دو بـاور دارند که فـرد باید در سـازه ای به نـام »ملت« معنـا یابد. این سـازه )ملـت( تنهـا زمانـی می توانـد بر سرنوشـت خـود حاکم شـود که بـر اسـاس ویژگی های خویشـتن، مـرز میـان »مـا« و »دیگـری« را ترسـیم کنـد و بـا تکیه بـر دولتـی قدرتمنـد، از این مـرز کـه همان مـرزی سیاسـی و حاکمیتی اسـت، با تمـام وجود دفـاع کند. مسـئله اصلی این مقالـه تبییـن چگونگـی بازخوانـی مفاهیـم »محافظـه کاری انقالبـی آلمان« توسـط الکسـاندر دوگیـن و گـذار از یـک نظریـه دولـت بـه یـک مکتـب ژئوپلیتیکـی اسـت. در همیـن زمینـه ایـن پرسـش قابـل طـرح اسـت کـه:» نواوراسـیاگرایی روسـی در حـوزه مفاهیـم بنیادیـن، چـه تأثیـری از محافظـه کاری انقالبـی آلمـان پذیرفتـه اسـت؟« فرضیـه پژوهـش از این قرار اسـت کـه: »الکسـاندر دوگیـن به عنـوان نماینـده نواوراسـیاگرایی بـا وام گرفتـن مفاهیـم »دولـت«، »حاکمیـت« و »امر سیاسـی« از متفکـر محافظه کار انقالبـی آلمانی کارل اشـمیت و ترکیب و آن بـا الزام های ژئواسـتراتژیک روسـیه در دوران انحطاط و ضعف این کشـور پس از فروپاشـی شـوروی، یـک مکتـب ژئوپلیتیکی ضدلیبرال برسـاخته که هـدف آن تحکیم پایـه های دولت- ملـت روسـیه بـا تکیـه بـر خاص بودگی هـا و ویژگی هـای منحصـر بـه فرد این کشـور اسـت.« ایـن مقالـه بـا بهره گیری از رهیافـت تاریخی اسـکینر، »بحران دولت« در روسـیه و آلمـان را به عنـوان مهمتریـن عامـل زمینـه ای پیونددهنـده میـان ایـن دو سـامانه مفهومی معرفـی می کند. رهیافـت اصلـی ایـن مقالـه، تأکیـد بـر نقـش اساسـی »بحـران دولـت« در ایجـاد نظریه هـا و ایدئولوژی هـای محافظه کار-انقالبـی اسـت.
خلاصه ماشینی:
در هميـن زمينـه ايـن پرسـش قابـل طـرح اسـت کـه :« نواوراسـياگرايي روسـي در حـوزه مفاهيـم بنياديـن ، چـه تأثيـري از محافظـه کاري انقلابـي آلمـان پذيرفتـه اسـت ؟» فرضيـه پژوهـش از اين قرار اسـت کـه : «الکسـاندر دوگيـن به عنـوان نماينـده نواوراسـياگرايي بـا وام گرفتـن مفاهيـم «دولـت »، «حاکميـت » و «امر سياسـي» از متفکـر محافظه کار انقلابـي آلماني کارل اشـميت و ترکيب و آن بـا الزامهاي ژئواسـتراتژيک روسـيه در دوران انحطاط و ضعف اين کشـور پس از فروپاشـي شـوروي، يـک مکتـب ژئوپليتيکي ضدليبرال برسـاخته که هـدف آن تحکيم پايـه هاي دولت - ملـت روسـيه بـا تکيـه بـر خاصبودگيهـا و ويژگيهـاي منحصـر بـه فرد اين کشـور اسـت .
بر همين اسـاس ميتـوان گفت ، بـرآورد ديـن و مذهـب ، به عنـوان يکـي از بنيانهـاي اقتـدار ملي و حرکت به سـوي سـنتزي از ديانـت و مليـت ، بـا هـدف اسـتحکام بنيانهـاي دولت ملـي، مهم ترين ويژگـي گفتماني اوراسـياگرايي از ابتداي پيدايي بوده اسـت ( چنـان کـه در آلمـان دهـۀ ۱۹۲۰ و پيـش از آن، تأکيـد بـر «راه ويـژٔە آلمانـي» در رويارويـي بـا جهـان جديد، اسـاس و بنيان دفـاع از دولت آلمـان در برابر تحولات و انقلابهـاي مـدرن بـود، در روسـيه نيـز ايـن راه ويـژه بـا تأکيد بـر خصلت هاي منحصـر به فـرد روسـي در قالـب ايدئولـوژي «اوراسـياگرايي» جلوه گـر ميشـود.