چکیده:
حافظ و شعر او از دیدگاههای گوناگون، بارها و بارها مورد بحث قرار گرفته است به گونهای که بیم آن میرود هرچه بگوییم و بنویسیم، گفته و نوشته باشند.
درین زمینه مطالب تکراری و دریافت های شخصی نامستدل، بازی با عبارات، کلی گوییها و فلسفه بافیها و عرفان بازیها، به حدّی است که به راستی خسته کننده شده است. درین مختصر به مطلبی که شاید کمتر متعرض آن شده باشند، میپردازم و آن مقایسة سعدی و حافظ از جهت توجه به مبانی عرفان اسلامی است. و البته مدعی کمال سخن خود نیستم و از صاحبنظران میخواهم مرا به لغزشهایم آگاه سازند.
شاید خوانندگان صاحبنظر در بادی امر با خود بگویند مقایسة درستی نیست و به اصطلاح قیاس معالفارق است و یا اینکه معلوم است که حافظ در عرفان بسی والاتر از سعدی است. شعر سعدی همه پیرامون عشق مجازی و باده و ساده و شاهد است او را با حافظ آسمانی چه کار! به هرحال نگارنده درست یا غلط، بدین گمان است که سعدی در کل به مراتب بیش از حافظ، عناصر عرفان اسلامی را در آثارش به کار برده است. البته این موضوع بسیار گسترده است و برای تبیین کامل آن، کتابی بزرگ باید تالیف شود.
Hafiz and his poetry have frequently been discussed from various perspectives, so much so that, it is to be feared that whatever is mentioned in the present paper has been uttered earlier. Repetitious subjects, irrational perceptions, generalizations, and philosophism in this regard are to the extent that have really become tedious. This paper aims at comparing Sadi and Hafiz in terms of considering principals of Islamic mysticism in their works. However, the author does not claim to state everything perfectly and the clear-sighted scholars are asked to express their views regarding this issue. Probably, the experts in this field believe that this comparison is not a proper one or they may say that the superiority of hafiz over Sadi in mysticism is evident. In any case, truly or falsely, the author of this paper thinks that Sadi in general has employed the principals of Islamic mysticism in his works more than hafiz. However, this issue is so extensive that a great book should be compiled to entirely make it clear.
خلاصه ماشینی:
روزگاری با قرآن سر و کار داشته و به حفظ آن همت گماشته است ولی این امر بدین معنی نیست که این کیفیت صفت لازم و لایَنفَکّ و مادامالعمری او شده باشد، به همین دلیل زمانی هم حرمت می را چندان وقعی ننهاده و میگوید: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} وزنة اصلی اندیشة حافظ برخلاف نظر اکثر حافظ شناسان، از جمله دکتر اسلامی ندوشن عرفان نیست.
و یا: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (همان، 346) و یا: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (همان، 37) ناگفته نماند که وجود اینگونه اشعار الزاماً دالّ بر میخواری شاعر نیست و ممکنست صرفاً در زبان شعر تحقق یافته باشد، همچنانکه وجود عناصر عرفانی الزاماً دالّ بر عارف بودن حافظ نیست، هر چند تصور این امر در مورد حافظ که شعر او آئینة زندگی بل خود زندگی اوست، بسیار مشکل است.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (همان، 5) بحثهای تنگ نظرانه و متقشّفانه دربارة حافظ تا جائی پیش رفته که ابیات منکر مابانة حافظ را به ظن خود توجیهاتی عجیب میکنندو میگویند اگر فرضاً حافظ به حور و قصور هم معتقد نباشد اشکالی نیست، او به حقیقت دین معتقد است، اما شاید نسبت به معاد جسمانی شاکّ باشد و بعد میپردازند به اینکه این نحلة فکری (اعتقاد به معاد روحانی) از مکاتیب حکما و عرفای اسلامی است.
گفتم: ای شیخ سماع در حیوانی اثر کرد و تو را همچنان تفاوتی نمیکند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (همان : 28) امّا در غزل، سعدی نیز همانند حافظ سه گونه غزل دارد: 1ـ غزلیات عرفانی محض، 2ـ غزلیات عشقی محض، 3ـ غزلیاتی که با هر دو دید.