چکیده:
اگزیستانسیالیسم یک از جریانهای مهم معاصر در فلسفه غرب است و معمولاً با دو طیف خدامحور و الحادی شناخته میشود و مهمترین موضوع مورد بحث آن هستی انسان و تأکید بر اختیار اوست. از سوی دیگر در حوزه فلسفه اسلامی علامه طباطبایی در دوران معاصر، نقش بسیار مهمی در توضیح و تکمیل فلسفه اسلامی، مخصوصاً فلسفه صدرایی داشتهاند. از آنجا که مبانی معرفتشناسی از مهمترین ریشههای شکلگیری هر جریان فکری است، مقاله حاضر سعی دارد مبانی معرفتشناسی اگزیستانسیالیسم خداباور (با تکیه بر آراء کییرکگور، یاسپرس و مارسل) را در مقایسه با مبانی معرفت-شناسی علامه طباطبایی، مورد بررسی قرار دهد. این مقاله بیان میدارد که مبانی معرفتشناسی اگزیستانسیالیسم ریشه در اومانیسم دارد و مسئله شناخت یک اتفاق کاملاً شخصی است که با تجربه ذهنی و روشهای پدیدارشناسانه صورت میگیرد در حالی که معرفت شناسی علامه ریشه در آموزههای عقلانی و وحیانی اسلام دارد و بر روش عقلانی و منطقی استوار است و معرفت، حقیقتی مطابق با واقع و مستقل از ادراک و ابزار ادراکی انسان است.
Existentialism is one of the most important contemporary currents in Western philosophy, and it is commonly known as the God-centered and atheistic spectrum, and the most important subject being discussed is human existence and emphasis on its authority. On the other hand, in the field of Islamic philosophy, Allameh Tabatabai, in contemporary times, has played a very important role in explaining and completing Islamic philosophy, especially Sadra'i philosophy. Since the foundations of epistemology are one of the most important roots in the formation of any intellectual process, the present article attempts to establish the foundations of the epistemology of theisticist existentialism (based on the views of Kierkegaard, Jaspers and Marcel) in comparison with the foundations of knowledge Allameh Tabatabai's Study. This article states that the foundations of epistemology of existentialism are rooted in humanism, and the problem of knowing is a completely personal event, with mental experience and phenomenological methods, while the epistemology of the Allameh is rooted in the rational and revelatory teachings of Islam It is based on a rational and rational method, and knowledge is truth in accordance with the actual and independent of the perception and perception of ma
خلاصه ماشینی:
بررسي تطبيقي مباني معرفت شناسي اگزيستانسياليسم خدا باور و علامه طباطبايي غزاله دولتي ، محمود نمازي ، هادي واسعي ، محمد حسين ايراندوست (تاريخ دريافت : ١٣٩٦/٠٨/٢٠؛ تاريخ پذيرش : ١٣٩٦/١١/٠٢) چکيده اگزيستانسياليسم يک از جريانهاي مهم معاصر در فلسفه غرب است و معمولا با دو طيف خدامحور و الحادي شناخته ميشود و مهمتـرين موضوع مورد بحث آن هستي انسان و تأکيد بر اختيار اوست .
اين مقاله بيان مـيدارد کـه مباني معرفت شناسي اگزيستانسياليسم ريشه در اومانيسم دارد و مسئله شناخت يک اتفاق کاملا شخصـي اسـت کـه بـا تجربـه ذهنـي و روشهاي پديدارشناسانه صورت ميگيرد در حالي که معرفت شناسي علامه ريشه در آموزه هاي عقلاني و وحياني اسـلام دارد و بـر روش عقلاني و منطقي استوار است و معرفت ، حقيقتي مطابق با واقع و مستقل از ادراک و ابزار ادراکي انسان است .
net استاديار، واحد قم ، دانشگاه آزاد اسلامي، قم ، ايران استاديار، واحد قم ، دانشگاه آزاد اسلامي، قم ، ايران بيان مسئله در قرن بيستم و همزمان با تحولات سياسي – اقصادي عظيمـي کـه در زنـدگي بشـر رخ داده بـود، جريان فکري اگزيستانسياليسم نيز در غرب شکل گرفت که شـناخت انسـان را مهمتـرين رسـالت خويش معرفي ميکرد، آنها با انتقـاد از علـم زدگـي افراطـي فيلسـوفان هـم عصـر خـويش ، يعنـي پوزيتيويستها، هر نوع شناختي که به نيازهاي اصلي انسان بيتوجه باشد را، مردود ميخواننـد و بـا ادبيات داستاني و قلم عامه پسند خود، مباحث انسان شناسي را به يکي از جذاب ترين گفتمـان هـاي قرن تبديل کردند.