چکیده:
تداعی به عنوان عنصر اصلی خیال، نقش بسزایی در خلق انواع تصویرهای شاعرانه ایفا میکند. واعظ قزوینی شاعری تصویرگراست که به مدد این عنصر، در تصویرآفرینیهای بکر و خیالانگیز، گام بر میدارد. او تلاش میکند جریان سیّال ذهن که همان تداعی ارتباطی است را در ورای تکگوییها و سیلان ذهنی به ظاهر پراکندهایی که وجود دارد و در ارتباط میان تصاویر و افکار، در میان لایههای مختلف ذهن، طبقهبندی کند. واعظ با توجه به دقت نظر و ژرفاندیشی که در سرودن اشعار دارد، میزان تداعیهایی که از طریق تصویر، خیال و صنایع ادبی در اشعارش گنجانده است را به معرض نمایش میگذارد؛ همچنین وی با بکارگیری انواع صنایع، به دنبال مضامین و مفاهیم جدید با توجه به خاطراتی که در ذهن خود داشته، شاخههایی را به ارمغان گذاشته است. مقاله حاضر، درصدد است تا تداعی آزاد و رویاگونۀ ذهن شاعر را بیان کند و همچنین تأثیر تداعی را از طریق مجاورت یا مشابهت در صنایع ادبی شاخص در دیوان واعظ قزوینی و چگونگی بهرهگیری شاعر از آن، بیان دارد.
As the main element of the imagination, association plays an important role in creating a variety of poetic images. vaez Qazvini is a pictorial poet who, with the help of this element, takes a step in imagining pristine and imaginative creations. He tries to classify the fluid flow of the mind, which is the association of communication, beyond the seemingly scattered monologues and flow of the mind, and in the connection between images and thoughts, between the different layers of the mind. vaez, due to his careful and thoughtful thinking in composing poems, exposes the amount of associations that he has included in his poems through images, imagination, and figures of speech. He has also used a variety of industries to create new themes and concepts, according to the memories he has in mind. The present article seeks to express the free and dreamy association of the poet's mind. It also expresses the influence of innovation through proximity or similarity in the leading figures of speech in the Qazvin’s poems and how the poet benefits from it
خلاصه ماشینی:
بسياري از مضمون سازيهاي وي بر پايۀ امکان تصويري و تداعي همين موتيف هاي قديمي بنا شده و ضروري است که دانسته شود که آيا تداعي در روند مضمون سازيهاي شاعر دخالت داشته يا نه و در صورت دخيل بودن آن ، اين شيوه چگونه عمل کرده و چه فنوني را در اشعار وي تحت پوشش خود قرار داده است ؟ ٢- مباني نظري «عنصر تداعي بر اساس اشتراک لفظي عمل ميکند؛ گرچه گاهي نيز اين اشتراک از نوع معنوي است »(آتش سودا،١٣٨٣: ٤٨).
مـرد از شکست خـود بعزت مـيرسد سنگ تا مينا نگردد، کي به قيمت ميرسد؟ (همان :١٧٢) در اين بيت ، واعظ سعي دارد با استفاده از تداعي سنگ به مينا، تشيبه تمثيل زيبايي را در ذهن خواننده خلق کند و با استفاده از اسلوب معادله سعي ميکند تلاش و اميدهاي بيوقفه يک انسان که در مرحله ابتدايي خام است و پس از تجربه هاي بسيار تبديل به مينا ميگردد و ارزشمند ميشود را بيان کند.
سـفر، بـرون بـرد از طبع مرد، خامــيها کباب ، پخته نگردد مگر به گرديدن (قزويني،١٣٥٩ :٣٣٤) در اين بيت ، واعظ با بهره گيري از صنعت ارسال المثل ، براي آنکه پيام خود را به خواننده القاء کند، تصوير بسيار زيبايي خلق کرده است .
نظاره ي ما نيست جز از ديده ي عبرت فصل گل ما خسته دلان فصل خزان است (قزويني،١٣٥٩ :٨٦) در اين بيت ، شاعر تلاش ميکند از طريق تصوير پارادوکسي، جريان سيال ذهن را به معاني جديد و بديع متبادر کند و کمتر شاعري ميتواند چنين تصويرهاي زيبايي خلق کند.