چکیده:
بینامتنیت به بررسی روابط موجود در بین متون میپردازد. چراکه در هر متنی اشاراتی به آثار پیش از آن وجود دارد. ازاینرو، میتوان گفت که هیچ متن جدید و بکری وجود ندارد. در بینامتنیت دو متن باهم مقایسه میشوند: یک متن زیر و یک متن زبر. ژنت، بینامتنیت را به سه دسته تقسیم میکند که در قالب: حضور صریح و اعلامشده، پنهان و ضمنیِ یک متن در متن دیگر، قابلبررسی است. نگارندگان در این نوشتار، ابتدا ریشۀ حکایات و اندیشههای عرفانی مولوی را در دفتر اول مثنوی در آثار عرفانی، داستانی، تفسیری، دواوین شعر و کتب تاریخی عربی کاویده، سپس این حکایات را بر اساس نظریۀ بینامتنیت ژنت به سه دسته تقسیم کردهاند. در این مرحله، متن زیرین مثنوی مشخص شده است. این متن زیرین باید هم تقدم زمانی و تاریخی بر متون دیگر داشته و هم بیشترین شباهت را با روایت مثنوی داشته باشد. در نهایت شباهتها و تفاوتهای دو متن بررسی شده است. این بررسی نشان میدهد که مولوی بسیاری از کتب تاریخی، تفسیری، داستانی و عرفانی عربی پیش از خود را خوانده و آنها را در لابهلای مثنوی آورده است. هرچند در همۀ موارد بررسیشده، وی اندیشههای عرفانی و حکایات پیشین را برای نیل به اهداف عرفانی، کلامی و اخلاقی خود با تغییراتی همراه ساخته است. در این میان، ابنالفارض و ثعلبی در بخش نظریات عرفانی و حکایات، بیشتر از دیگران در دفتر اول مثنوی حضور دارند.
Intertextuality examines the relationships between texts. Because in every text there are references to earlier works. It can be said that there is no new and original text. In intertextuality, two texts are compared: a text below and a rough text. Genette divides intertextuality into three categories, which can be examined in the form of the explicit, implicit, and implicit presence of one text in another. In this article, the authors first explore the roots of Rumichrchr('39')s mystical anecdotes and thoughts in the first book of Masnavi in mystical, fictional, interpretive works, Davin poetry, and Arabic historical books. Then he divides these anecdotes into three categories based on Genetchrchr('39')s theory of intertextuality. At this stage, the following text of Masnavi is specified. This text below should have both chronological and historical precedence over other texts and should be most similar to Masnavichr('39')s narration. This study shows that Rumi had read many Arabic historical, interpretive, fiction, and mystical books before him and brought them to the margins of Masnavi. However, in all the cases studied, he has changed mystical thoughts and previous anecdotes to achieve his mystical, theological, and moral goals. Meanwhile, Ibn al-Farid and al-Thalabi are more present in the first book of Masnavi than others in the field of mystical theories and anecdotes.
Keywords: intertextuality, intertextual reading, Rumichrchr('39')s Masnavi, Arabic works.
خلاصه ماشینی:
دانشيار گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه تهران دريافت : ١٣٩٩/٠٩/٨ پذيرش : ١٤٠٠/١/٢٥ چکيده در اين نوشتار، ابتدا بينامتنيت ژنت تشريح شده و آن گاه براساس اين رويکرد، ريشۀ حکايات و انديشه هاي عرفاني مولوي در دفتر اول مثنوي در آثار عربي واکاوي و سپس متن زيرين مثنوي مشخص شده است .
با تحليل اين حکايات و انديشه ها روشن شد، چنان که پيروان رويکرد بينامتنيت تأکيد کرده اند، هيچ متني اصيل و خودبسنده نيست و حکايات و انديشه هاي مورد بحث در مثنوي نيز واگويه اي از متون متقدم عربي است ؛ با اين تفاوت که مولوي در همۀ موارد بررسيشده انديشه هاي عرفاني و حکايات پيشين را براي نيل به اهداف عرفاني، کلامي و اخلاقي خود تغيير داده است .
محمود رضايي دشت ارژنه و محمد بيژن زاده (١٣٩٥) در مقالۀ «نقد و بررسي داستان : آن پادشاه جهود که نصرانيان را ميکشت ازبهر تعصب از مثنوي مولوي براساس رويکرد بينامتنيت » فقط ريشه هاي حکايت مذکور را کاويده و از منظر بينامتني بررسي کرده اند.
خوانش بينامتني ميان روايت مثنوي و قصص الانبيا شباهت هاي دو حکايت به اين شرح است : ١.
همچنين مولوي در سه مورد به نظريات عرفاني ابن فارض در تائيۀ کبري، دو مورد به قصص الانبياي ثعلبي و يک مورد نيز به فتوحات مکيه از ابن عربي، احياء علوم الدين محمد غزالي، انساب الاشراف بلاذري، حلية الاولياي ابونعيم اصفهاني، فتوح الشام واقدي، الحيوان جاحظ ، محاضرات الادباي راغب اصفهاني و ديوان ابونواس توجه کامل داشته و نظريات و حکايات آنان را در دفتر اول مثنوي آورده است .