چکیده:
گازوئیل و برق، مهمترین حاملهای انرژی مصرفی در کشت محصولات زراعی به شمار میآیند و سهم زیادی از یارانههای پرداختی را به خود اختصاص میدهند. با عنایت به اتخاذ تصمیم حذف یارانههای حاملهای انرژی، پژوهش حاضر با استفاده از دادههای سال زراعی 89-1388 به بررسی اثر حذف یارانههای گازوئیل و برق بر الگوی کشت حوضه آبریز مهارلو-بختگان پرداخته است. برای این منظور از الگوی برنامهریزی ریاضی مثبت به همراه رهیافت حداکثر انتروپی استفاده شد و تابع هزینه غیر خطی برآورد گردید. آثار سیاست مورد نظر بر الگوی کشت در قالب 6 سناریو مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که افزایش قیمت حاملهای انرژی با ثبات سایر عوامل، سطح زیرکشت تمامی محصولات را کاهش میدهد در حالی که افزایش همزمان قیمت محصولات به میزان متناسب، میتواند این افزایش هزینه را جبران کرده و به افزایش سطح زیر کشت و افزایش سود ناخالص تولید منجر شود. لذا، از آنجا که کشاورزان با هدف بیشینهسازی سود الگوی کشت را تعیین میکنند، در برخی موارد با افزایش قیمتها، محصولات با نیاز آبی بیشتر جایگزین محصولات با نیاز آبی و قیمت و سوددهی کمتر میشود و بدون افزایش در میزان برداشت آب، سود ناخالص افزایش مییابد. بر این اساس پیشنهاد میشود سیاستگذار در امر قیمتگذاری این موضوع را مد نظر قرار دهد تا به منظور حفظ منابع آب، الگوی کشت به سمت محصولات با نیاز آبی کمتر هدایت شود. گفتنی است که گندم در تمامی سناریوها با کاهش سطح زیرکشت روبهرو بوده است، لیکن همچنان بیشترین سهم را در الگوی کشت این حوضه داراست.
Gasoil and electricity are the most important energies consumption in the cropping pattern of the sub agronomical. Based on the governmental decision to remove energy carrier's subsidies, this study focuses on the impact of the removal of fuel and electricity subsidies on the cropping pattern of irrigated lands in the Maharlou-Bakhtegan watershed under six scenarios by using Positive Mathematical Progromming and Maximum Entropy methods. The results showed that rising of price of the energy carriers, when other factors are fixed, would decrease the irrigated lands devoted to most of crops including wheat and consequently the gross profit of farmers in entire watershed. While simultaneous rising of crops price as much as increased cost, can be adjusted to increase the area under cultivation and increase gross profit. Because of farmers determined with goal to maximize profit of cropping pattern, in some cases with rising costs, crops with more need to water will replace to crops with less need to water and low profitability and without more withdrawal, gross profit increses. It is recommended to consider the issue of pricing policy in order to protect water resources, crops require less water to be directed to the pattern. It is noteworthy that in all scenarios, the wheat under cultivation land decreased, but still it has the most proportion in the cropping pattern of watershed.
خلاصه ماشینی:
با افزایش هزینه به کارگیری نهاده آب آبیاری و ماشین های کشاورزی به سبب قیمت گذاری بالاتر برق و نفت گاز، با فرض ثابت بودن دیگر عامل ها، این امکان وجود دارد که انگیزه کشاورزان برای کاهش هزینه تولیدات محصولات کشاورزی، با جایگزینی یا حذف تولید برخی از اقلام محصولات کشاورزی از الگوی کشت (محصولاتی که قابلیت رقابت خود را در شرایط جدید از دست میدهند) رخ دهد (مؤسسه پژوهش ها و برنامه ریزی اقتصاد کشاورزی، ١٣٨٧).
در این پژوهش ، برای بررسی اثر حذف یارانه سوخت بر قیمت گندم ، تابع هزینه ترانسلوگ مقید با متغیر سطح زیرکشت به عنوان نهاده ثابت به همراه توابع سهم نهاده های تولید (آب ، نیروی کار، ماشین ها و ادوات ، کود و بذر) همزمان ، با استفاده از روش رگرسیون به ظاهر نامرتبط و با به کارگیری داده های ٨٦-١٣٦٦ برآورد و مقادیر کشش هزینه در سطح میانگین پنج سال اخیر متغیرها برآورد شده است .
1 Positive Mathematical Programming (PMP) 2 Common Agricultural Policy Regional Impact analysis مرحله اول :PMP درمرحله نخست ، با فرض حداکثرسازی بازده برنامه ای، الگوی اولیه به صورت زیر تصریح میشود: (به تصویر صفحه رجوع شود) که در آن z ارزش تابع هدف ، P بردار(١×n) قیمت های محصول ، x بردار(١×n) غیر منفی از سطوح فعالیت های تولیدی، c بردار(١×n) از هزینه حسابداری هر واحد از فعالیت ، A ماتریس (m×n) ضرایب فنی تولید (ضرایب در محدودیت های منابع )، b بردار (١×m) مقادیر منابع در دسترس ، x٠ بردار(١×n) غیرمنفی از سطوح مشاهده شده فعالیت های تولیدی و ε بردار(١×n) از اعداد مثبت کوچک برای جلوگیری از وابستگی خطی بین محدودیت های ساختاری و محدودیت کالیبراسیون میباشد.