چکیده:
از دیرباز سیر و سلوک عرفانی جایگاهی اساسی در شناخت حق تعالی داشته و تلقی سالک از ماهیت سیر و سلوک در مسیر عملی آن، نقش بنیادینی دارد. برای دستیابی به این مهم، عرفا روشهای متعددی چون «معرفهالنفس»، «ریاضت» و «عشق و محبت به خدا» را برگزیدهاند. نویسندگان این مقاله بر آن هستند تا به بررسی نحوۀ سیر و سلوک دو عارف بزرگ شیعی بپردازد. سیدحیدر آملی به تبعیت از ابنعربی، روش «معرفهالنفس» را برگزیده و در نتیجه پیمودن مسیر «تقوی» و مراتب آن و در نهایت رسیدن به «حق الیقین» و مشاهده عالم غیب را اساس معرفت میداند؛ درحالیکه میر سیدعلی همدانی که پیرو طریقت کبرویه و شطّار است، شیوۀ «عشق و دلدادگی» را در سیر و سلوک برگزیده و نهایت وصول به حق را، به صورت فنای محب در محبوب و بقای به او و اتحاد عاشق با معشوق و طی کردن مراتب عشق و محبت معرفی میکند. اگرچه در نهایت هر دو مسیر یکی است و هر دو عارف به سیر محب و محبوبی قائلاند.
In mysticism, the pilgrim’s progress plays a significant role throughout the path to reaching God, the Almighty. The mystic’s perception of the nature of this spiritual journey plays a fundamental role in shaping his actions. Various mystics have chosen different ways for achieving this objective. Some of the measures undertaken by them are "self-knowledge", "austerity" and "love and affection for God". Seyed Haidar Amoli, following Ibn Arabi, chooses the method of "self-knowledge" and decides to follow the path of "piety" through its different stages. He considers the ultimate end of this spiritual journey to be the observation of the unseen world based on knowledge, which can be gained through cognition of the divine nature, while Mir Seyed Ali Hamedani follows the path of Kabrouyeh and Shatar, which is based on the method of "love and affection". This spiritual journey can start through the love of the mystic and finally reaching God. it can also be in the form of sacrifice of the lover for the beloved and becoming eternal by joining the divine power and the unity of the lover and the beloved. However, both directions reach the same destination and both mystics believe in a way of love and affection towards the creator.
خلاصه ماشینی:
سیدحیدر آملی به تبعیت از ابن عربی، روش «معرفه النفس » را برگزیده و در نتیجه پیمودن مسیر «تقوی» و مراتب آن و در نهایت رسیدن به «حق الیقین » و مشاهده عالم غیب را اساس معرفت میداند؛ درحالیکه میر سیدعلی همدانی که پیرو طریقـت کبرویـه و شطّار است ، شیوة «عشق و دلدادگی» را در سیر و سلوک برگزیده و نهایت وصول به حـق را، بـه صـورت فنای محب در محبوب و بقای به او و اتحاد عاشق با معشوق و طی کردن مراتب عشـق و محبـت معرفـی می کند.
در حقیقت میر سیدعلی همدانی قلب را مکان تشعشع انـوار الهـی مـیدانـد و عقـل را از ایـن روایت عاجز میبیند و طریق سیر و سلوک و رسیدن به مشاهده را فقط قلب میدانـد و در نتیجه علم را حجاب میداند و تنها آگاهی یافتن سالک از طریق حق تعـالی بـه نحـوی کـه شایسته شخص سالک است ، او را به معرفت نایل میسازد (همان ).
میر سیدعلی همدانی که از یک سو تابع طریقه کبرویه و از سوی دیگر بـه دسـتگاه معرفت شناسانه و هستیشناسانۀ ابن عربی مقید است ، در مسائل انسان شناسی مانند تجلیـات وجودی حق ، حضرات خمس و حل مسـائلی نظیـر جبـر و قـدر را بـا توجـه بـه دسـتگاه ابن عربی سامان داده ، اما در مسأله سیر و سلوک و وصول حق الزاماً تنها طریق کبرویه را که مبتنی بر محبت است پذیرفته و قبول دارد.
با توجه و عنایتی که میر سیدعلی همدانی بـه محبـت دارد، و نیز بسیاری از عرفا، وصول به حق از طریق محبت را به دو گونه محبوبی و محبـی تقسـیم نموده است .