خلاصه ماشینی:
نویسنده در جایجای کتاب خود نشان میدهد که تحریمگذاری به عنوان ابزار استراتژیک در دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده، نه امری صرفاً فنی، بلکه بیشتر هنر تصمیمگیری و بهکارگیری خلاقانه ابزارهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این مورد است: «ما سعی میکردیم از دیپلماسی برای تشدید این ماجرا بسیار استفاده کنیم.
مثلاً فرض کنید در جایی از کشور محصولی کمیاب شد و صفی برای آن تشکیل شد، اگر مردم دسترسی پیدا کنند تا بتوانند ظرف چند دقیقه و چند ساعت آن تصاویر را به همدیگر ارسال کنند احساس درد درباره اینکه تحریمها مؤثر بوده و توانسته در فلان بخش از کشور کمیابی یا نارضایتی ایجاد کند خیلی موفقتر خواهند بود؛ بنابراین خود ما با کشورهای دارای فناوری مخابراتی کاملاً هماهنگ کرده بودیم تا آنها بتوانند همچنان به ایران صادرات داشته باشند و ایرانیها این دسته واردات را انجام دهند.
تمایل ما به عنوان تحریمکنندگان این بود که بخشی از ثروتمندان جامعه که میتوانند با نرخهای دلار بالا همچنان کالاهای خیلی لوکس وارد کنند این کار را حتماً برای القای حس نابرابری درآمدی و نابرابری اجتماعی بین مردم، انجام دهند که میتوانست بر وخامت اوضاع روحی و روانی جامعه ایرانی بیفزاید و مردم بیشتر احساس کنند در شرایطی که نرخ رشد اقتصاد منفی است و عدهای شغلشان را از دست دادهاند یا به بیمارستان مراجعه میکنند و نمیتوانند دارو تأمین کنند، طبقهای میتواند محصول خیلی تجملی وارد و استفاده کند و در منظر مردم قرار دهد.