چکیده:
شادکامی و سعادت از جمله مهمترین مقولاتی است که در طول تاریخ تفکر سیاسی و اجتماعی، در تمدنهای مختلف مورد توجه بوده است و فیلسوفان تلاش داشتهاند با ارائه تعریفی جامع از آن، رویکردهای هنجارین سیاسی و حکومتی را تجویز نمایند. این امر اگرچه در دوران تفکر کلاسیک عموما مبتنی بر فهم سعادت به عنوان مقولهای فعال و در نتیجه، کیفیتی برای زندگی خوب بوده است، در دوران مدرن و با ظهور تفکر لیبرالی متحول شد و به واسطه آن، به مقولاتی مانند رشد اقتصادی و افزایش ثروت ترجمه شد. اما این رویکرد نتوانست مانع از بروز ناهنجاریهایی باشد که حتی در کشورهای ثروتمند به نحو فزایندهای درحال گسترش هستند. مقولاتی مانند افسردگی، مصرف مواد مخدر، از هم گسیختگی خانوادگی و مانند آن، از جمله بحرانهایی است که برخی پژوهشگران غربی را بر آن داشت که در جستجوی بدیلی پایدار و فارغ از آسیب برای این رویکرد برآیند. کتاب «سیاست شادکامی» از جمله آثاری است که در این زمینه بر آن است با بهرهمندی از رویکرد متفاوت کشور بوتان در اعلام «شادکامی» به جای رشد اقتصادی، به عنوان معیار حکومت خوب، مولفهها و ابعاد مختلف این موضوع را در حکومتورزی غربی به ویژه در کشور آمریکا بررسی کند.
Throughout different civilizations and cultures, political philosophers have contemplated on the meaning of “happiness” as the goal of human life, and so, their contemplation has extended to the normative and policy-making domain of the ideal political state. However, while classically philosophers tended to understand the term as a quality for the good life, in the modern era the quantitative explanation of the subject prevailed and the goal alternated into human satisfaction through capital accumulation and economic growth. Nevertheless, modern social abnormalities, such as Opium, depression, and tremendous family break-ups led the socio-political intellectuals to explore alternatives that might help to find real, sustainable satisfaction in human social life. Among others, Derek Bok’s “Politics of Happiness” is an exploration for such alternative which is based on Buhtan’s national policy towards substitution of “happiness” for “economic growth” and attempts to indicate different elements and aspects of such transformation in social policies in western states, namely the United States.
خلاصه ماشینی:
این رویکرد اگرچه در طول دهـه هـای متمـادی بـا شـاخص قـرار دادن مقـولاتی ماننـد رشد اقتصادی و افزایش ثروت ، به عنوان منبعی بـرای شـادی بیشـتر، پشـتوانه جهـش هـای بزرگ اقتصادی و صنعتی در دنیای غرب بوده اسـت ، ضـرورتا نتوانسـت بـه هـدف نهـایی خویش یعنی شاد کردن اعضای جامعه دست یابد و بروز نابهنجـاریهـای متعـدد اجتمـاعی مانند افسردگی، مصرف مواد مخدر، ازهم گسیختگی خانوادگی و مانند آنهـا باعـث شـد کـه برخی پژوهشگران در جستجوی بدیلی مناسب برای این معیـار باشـند کـه در نتیجـه آن ، در دهه های اخیر، تلاش هایی برای جایگزینی شاخص شادکامی به جای شاخص رشـد در ایـن راستا صورت گرفته اسـت .
فصل سوم کتـاب بـا محـور قـرار دادن ایـن پرسـش کـه آیـا شـادکامی هـدف اصـلی سیاست گذاری است ؟ به دنبال بررسی این موضوع است که چه ظرفیـت هـایی در تحقیقـات در باب شادکامی وجـود دارد کـه حاکمـان و سیاسـت گـذاران «بایـد» از ایـن تحقیقـات در برنامه ریزی برای پیشرفت جامعه بهره گیرند؟ در ایـن بخـش ، نویسـنده بـا اشـاره بـه رمـان مشهور آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley) با عنوان «دنیای شـجاع نـو» (Brave New World) (١٩٣٢) (که در ترجمه کتاب به روال مرسوم در زبان فارسـی، «دنیـای قشـنگ نـو» (١٣٩٤) برگردانده شده است )، ضمن تاکید بر اینکه ارتقای سطح شـادکامی یکـی از اهـداف اصـلی هر حکومتی است ، خطراتی را که در سیاسـت گـذاری غیرمنعطـف و یـک جانبـه در جهـت شادکامی اجتماعی میتوان دید، گوشزد میکند.