چکیده:
امروزه مسئله معنویتگرایی برای بشر اهمیت شایانی پیدا کرده است. در این زمینه دیدگاههای متعدد و گاه متضادی مطرح شده است که از جملۀ آنها نظریه معنویت مدرن است. مطابق با این رویکرد، در این روزگار معنویت دینی کارآمدی خود را برای بشر مدرن از دست داده، و او را بیشتر با رنج و سرگردانی مواجه ساخته است. لذا این نظریه درصدد است، طرحی نو درانداخته و معنویتی متناسب با نیاز انسان امروزی و در راستای لوازم و اقتضائات مدرنیته ارائه دهد.
پژوهش حاضر میکوشد با بررسی تطبیقی ـ انتقادی رهیافتهای معنویت دینی و مدرن از منظر «عقلانیت ایمان»، میزان ارزش و اعتبار هر یک از این دو رهیافت را نشان دهد. نتایجی که با روش کتابخانهای و شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی گردآوری شده، گویای آن است که معنویت دینی در این رویارویی دست برتر و بالاتری دارد. معنویت مدرن با تمایز و تفکیک ایمان از معرفت و استدلال و به نحوی پذیرش ایمان ناواقعگروانه، راجع به حقانیت و دفاع منطقی از باورهای ایمانی بلکه باورهای معنوی خود در برابر دیدگاههای مخالف با چالش جدی مواجه است. همچنین در این پژوهش، اشکالات اساسی دیگری نیز بر این نظریه وارد آمده است.
Man’s tendency towards spirituality is becoming very important today. Various and sometimes contradictory views, including the theory of modern spirituality were presented in this regard. According this approach, religious spirituality has lost its effect on modern man and increased his suffering and made him more confused. Therefore, this theory seeks to evolve a new design and a kind of spirituality which suits the needs of modern man and which is in line with the requirements of modernity. Making a comparative-critical study of the approach to religious spirituality and thr approach to modern spirituality the present study tries to show the value and validity of each of these two approaches from the perspective of "rationality of faith". Makin a library-based study and using a descriptive-analytical method, the research findings show that religious spirituality has superiority in this confrontation. Modern spirituality faces a serious challenge as a result of distinguishing faith from knowledge and reasoning, accepting unrealistic kind of faith about the legitimacy and logically defending devotional beliefs and also its own spiritual beliefs against the opposing views. This research also points out to the other major drawbacks of this theory.
خلاصه ماشینی:
بهطور مشخص، ميتوان از نظريۀ معنويت مدرن نام برد که در اين چند دهۀ اخير از سوي جناب آقاي مصطفي ملکيان در مجامع علمي کشور ما راه پيدا کرده است، و با برداشتي خاص از رابطۀ ميان عقل و ايمان به طرح مباحث خويش همت گماشته است.
برجستگي و اهميت اين جنبه (عقلانيت ايمان) از آن روست که اولاً، عنصر عقلانيت، جايگاه بنيادي را نسبت به ساير بخشها و حوزههاي معرفتي به خود اختصاص ميدهد، و به نحوي يکي از مهمترين عوامل در ارزيابي تطبيقي به شمار ميآيد؛ و ثانياً، در معنويت ديني و نيز در رويکرد معنويت مدرن، مسئله ايمان بسيار مورد توجه قرار گرفته، و به تعبيري جزء حياتيترين ساحات سلوک معنوي انسان قلمداد شده است.
در اينجا لازم به ذکر ميدانيم، از آنجاکه ايمان در نزد معنويان مدرن دوشادوش با شک و همراه با آن است، از منظر معنويان، دفاع عقلاني و اثبات باورهاي ايماني چندان وجهي ندارد (همان، بيتا (ب)، ص30؛ همو، 1381د، ص64)؛ بلکه به باور ايشان، تمامي مدّعيات ديني از قبيل امور خردگريزند (همان، 1380، ص11ـ12)؛ بنابراين اقامۀ استدلال براي آنها سالبه به انتفاء موضوع است.
در هر صورت، از مجموع مباحث پيشين بهدست ميآيد که در پروژه عقلانيت و معنويت، اولاً، ايمان امري اختياري و ارادي است، و به تعبير گوياتر، عنصر اختيار و اراده، جزء مقوّم ايمان به شمار ميرود؛ و ثانياً، در اين رويکرد، رجحاني که در مقوله ايمان مطرح است، ابدا رجحان معرفتي نيست؛ بلکه رجحان عملي است؛ يعني ايمان بايد در مقام عمل براي انسان مدرن سودمند باشد و بتواند نيازهاي وجودي او را برآورده سازد (ملکيان، بيتا (ب)، ص31).