چکیده:
اغلب فرقههای اهلسنتدرشیوه تعیین امام، برخلاف امامیه روش پسینی و براساس رخدادهای واقع، را برگزیدهاند. برهمیناساس، ابنابیالحدید به تبعیت از تفکر معتزلی معتقد است که امام به طریق انتخاب و بیعت نخبگان یا نص امام پیشین تعیین میشود. در این نوشتار، روش و محتوای استدلال ابنابیالحدید درباره شیوه تنصیصی در تعیین امام مور بررسی قرار گرفته است. چنین به دست آمد که وی در روش استدلالش نخست برای نص جایگاه معرفتشناختی پیشینی و ضروری قایل است؛ اما بهلحاظوجودشناختی، نص موردنظر امامیه را انکار میکند و نص بهمعنای عهد امام پیشین برای امام بعدی را ثابت میداند. ازاینرو، در ادامه گفتارش شیوه شناخت و اثبات امام را در انتخاب و بیعت و نص بهمعنای عهد منحصر میکند. بدینترتیب، حیث معرفتشناختی نص را پسینی و وابسته به حیث وجودشناختی آن قرار میدهد. انکار و اعتراف او در وقوع نص بهمعنای موردنظر امامیه در مواضع مختلف از سخنانش، محتوای استدلال وی را نیز دچار تناقضات و عدم انسجام کرده است.
Unlike the Imamiyya, most Sunni sects have chosen the posteriori method based on factual events in the method of appointing the Imam. Accordingly, Ibn Abi al-Hadid believed that the Imam is appointed through the selection and allegiance of the elites or clear textual of the former Imam like Mu'tazilite. This study has been analyzed the method and content of Ibn Abi al-Hadid's argument about the method of appointment in determining Imam. It was found that in his method of reasoning he first considers clear textual a priori and necessary epistemological position, but he denies clear textual---intended by the Imamiyya, and proves clear textual in the sense of the covenant of the previous Imam for the next Imam. Therefore, in the continuation of his speech, he restricts the method of recognizing and proving the Imam in his choice, allegiance and clear textual in the sense of the covenant. Thus, he makes the epistemological status of clear textual posteriori and dependent on its ontological status. His denial and confession in realization of clear textual in the sense intended by the Imamiyya in different places of his speeches, has also caused contradictions and incoherence in the content of his argument.
خلاصه ماشینی:
بدینترتیب، ایشان بهطور پیشینی و بهضرورت عقلی معتقدند که تنها راه تعیین امام نص است و این روش از سوی پیامبر( دربارة اميرمؤمنان علي( رخ داده است؛ اما ابنابیالحدید که در مکتب اعتزال میاندیشد و برای امام تنها شأن حکومتی قائل است، در شیوۀ تعیین امام از دیدگاه او این سؤالات قابل طرح و بررسی است که اساساً جانشین پیامبر( چگونه باید تعیین و معرفی شود؟ با فرض اعتبار و درستی طریق نص، آیا این شیوه دربارۀ تعیین امام اتفاق افتاده است؟ چه دلایل یا شواهدی بر تأیید نظریۀ خود ارائه میدهد؟ آیا دلایل وی از انسجام و اتقان منطقی برخوردار است؟ در آثار پژوهشی دو پایاننامه یافت شد که یکی آرای کلامی ابنابیالحدید (احمدی، 1373)، و دیگری مسئله امامت از دیدگاه ابنابیالحدید (سمیره ابننصیر، 1390) را مورد نقد و بررسی قرار دادهاند؛ اما دربارۀ اعتبار و جایگاه نص، پژوهشهای متعددی صورت گرفته که برخی ازآنها عبارتند از: ـ «وصایت ملاک تعیین امام» (الهامي، 1379).
به لحاظ وجودشناسی عموم معتزله (بجز نظام که از وی نقل شده که پیامبر( در مواردی بر امامت امام علی( تصریح نمود ولی عمر آن را کتمان کرد(شهرستانی، 1364، ج1، ص50)) بر این عقیدهاند که چنین نصی وجود نداردو از جانب پیامبر( کلامی صریح بر تعیین هیچ کسی صادر نشده است(عبدالجبار، 1422ق، ص753ـ754؛ ابنابیالحدید،1337، ج2، ص59؛ ج10، ص226ـ227؛ ج17، ص152).
عدم احتجاج به نص این دلیل بیان میدارد که اگر دربارة خلافت نصی وجود داشت، حضرت نسبتبه حق امامتش بدان احتجاج میکرد (ابنابیالحدید، 1337، ج11، ص111)،درحالیکه نه امام و نه هیچیک از یاران و شیعیانش و نه ابوبکر استدلال به نص نکردند؛ بلکه تنها با ذکر فضایل و مناقب از خود دفاع کردند.