چکیده:
حقوق فرهنگی گرایشی از علم حقوق است که در ادبیات داخلی کمتر بدان پرداخته شده است. در این مقاله با واکاوی مفهوم فرهنگ و حقوق به حوزه-های مطالعه این گرایش پرداخته شده است و حدود و ثغور آن مشخص شده است. فرهنگ شامل ارزشها، هنجارها، باورها و عادات و رسومی است که در هر جامعه وجود دارد و ویژگیهای خاصی دارد. گزارههای فرهنگی وقتی با ضمانت اجرای حقوقی همراه میشوند، شکل حقوقی و قانونی به خود می-گیرند. حقوق فرهنگی با فرهنگ حقوقی متفاوت است و هریک عرصههای متفاوتی را در بر میگیرد. با یک نگاه منطقی میتوان گفت حقوق یکی از اجزای فرهنگ محسوب میگردد لذا تمامی اصول، قوانین و قواعد حقوقی به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مفهوم فرهنگ مرتبط هستند. اکثر مصادیقی که اسناد بینالمللی درباره حقوق فرهنگی مطرح کردهاند ناشی از تبادر ذهنی حقوقدانان از مفهوم فرهنگ است؛ مصادیقی چون حقوق میراث فرهنگی، حقوق مالکیت ادبی و هنری، حق بر آموزش و حق بر مشارکت زندگی فرهنگی و برخورداری از امکانات فرهنگی شکل غالب مصادیق حقوق فرهنگی محسوب میشوند در حالیکه حقوق فرهنگی عرصه بسیار گستردهای دارد و مصادیق بیشماری را شامل میشود. از دیگر اشکالاتی که در مطالعه حقوق فرهنگی بدان برمیخوریم، فقدان ارائه تعریفی واحد از مفهوم فرهنگ و وجود تعاریف بسیار گسترده و متفاوت از آن است. همین امر قلمرو حقوق فرهنگی را با دشواریهایی مواجه کرده است.
خلاصه ماشینی:
اکثر مصادیقی که اسناد بینالمللی درباره حقوق فرهنگی مطرح کردهاند ناشی از تبادر ذهنی حقوقدانان از مفهوم فرهنگ است؛ مصادیقی چون حقوق میراث فرهنگی، حقوق مالکیت ادبی و هنری، حق بر آموزش و حق بر مشارکت زندگی فرهنگی و برخورداری از امکانات فرهنگی شکل غالب مصادیق حقوق فرهنگی محسوب میشوند در حالیکه حقوق فرهنگی عرصه بسیار گستردهای دارد و مصادیق بیشماری را شامل میشود.
دارد، مفهومی که حقوقدانان بیشتر برای بیان حقوق فرهنگی به کار میبرند، ناشی از تبادر ذهنی ایشان از مفهوم فرهنگ است و لذا صرفا مصادیق خاصی از فرهنگ در نظر آنان برجسته بوده است مانند حق بر آموزش، حقوق میراث فرهنگی، حقوق مالکیت ادبی و هنری در حالیکه این مصادیق صرفاً بخشی از حقوق فرهنگی را شامل میشوند و از نظر ما تقریبا تمامی گرایشهای حقوق با توجه به رابطه منطقی بین فرهنگ و حقوق، زیرمجموعه حقوق فرهنگی قرار میگیرند و آنچه باقی میماند شدت و ضعف ارتباط آنها با مفهوم فرهنگ است.
برای رهایی از این دشواری میتوان گفت لفظ فرهنگ در حقوق به دو صورت موسع و مضیق استعمال میشود و آنچه بیشتر مورد نظر اسناد بینالمللی و دکترین بوده است مفهوم مضیق فرهنگ است که مصادیق محدودی دارد.
55 و 56 Guy Rocher edward sapir روح الامینی، محمود، مبانی انسان شناسی، انتشارات کتاب زمان، چاپ اول، 1357، صص 135 و 136 در کتاب دایره المعارف علوم اجتماعی واژه فرهنگ بدین صورت تعریف شده است: «مفهومی گسترده که تمامی الگوهایی را که در جامعه آموخته میشوند، در آن غنا مییابند و از طریق نمادها منتقل میشوند، در بر میگیرد.