چکیده:
سال بلوا رمانی است مبتنی بر جریان سیّال ذهن که ترتیب زمانی منظمی ندارد و خواننده برای تکمیل کردن حوادث نیازمند گردآوری اطلاعاتی است که در داستان بهصورت پراکنده آمده است. در پژوهش حاضر با استفاده از نظریه ژرار ژنت زمان روایی رمان مذکور و رابطه آن با عنصر «تعلیق» بررسی شده است. نتایج نشان میدهد که اغلب پسنگری در تشریح حوادث گذشته و بیان روابط علّی و معلولی آنهاست و پیشنگریها نیز سبب تعلیق در داستان شده است. به دلیل استفاده از داستانهای فرعی متعدد و درنگ توصیفی سرعت داستان منفی میشود. داستانهای فرعی در رمان سال بلوا کارکردهایی چون تمثیلسازی، ابهام در زمان و مکان و ایجاد جریان سیال ذهن دارند. توصیفات موجود در متن داستان برای شخصیتپردازی و توصیف زمان و مکان خاص به کار میروند. در مورد بسامد نیز میتوان گفت که بیشترین تکرار، بوی خاکی است که راوی در سراسر رمان بدان اشاره میکند.
“The Year of the Riot” is a novel based on the Stream of Consciousness that does not have a Regular Chronological Order, and a Reader Needs to Gather the Information that is Scattered in the Story in Order to Complete the events. In the Present study, Using Gerard Genette's Theory, the Narrative time of the Novel and its Relationship with the Element of "Suspension" was Investigated. The Results Show that a Retrospective Quality is often Used to Describe Past events and their Causal Relationship, and Futurism and Futurism has also led to Suspense in the Story. Due to the Use of Multiple Sub-Stories and Descriptive delay, the Speed of the Story Comes to be Negative. Sub-Stories in the Novel Studied in this Research have Functions such as Allegory, Ambiguity in Time and Place, and the creation of a Stream of Consciousness. The Descriptions in the Text of the Story are Applied to Characterize and Describe a Specific Time and Place. In Regard to Frequency, it can be Said that the most Frequent is “the smell of soil” that the Narrator Mentions Throughout the Novel.
خلاصه ماشینی:
«زمان روايي» و رابطۀ آن با عنصر «تعليق » در رمان سال بلوا نوشتۀ عباس معروفي بر اساس نظريۀ ژرار ژنت کارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي، واحد مهاباد، دانشگاه آزاد نصرالدين عبداله زاده اسلامي، مهاباد، ايران محمد امير عبيدي نيا دانشيار، گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه اروميه ، اروميه ، ايران چکيده سال بلوا رماني است مبتني بر جريان سّيال ذهن که ترتيب زماني منظمي ندارد و خواننده براي تکميل کردن حوادث نيازمند گردآوري اطلاعاتي است که در داستان به صورت پراکنده آمده است .
پيش نگاه از پس نگاه نادرتر است و اغلب در روايت اول شخص ديده ميشود» (لوته ، ١٣٨٦) زيرا در اين روايات طبيعي به نظر ميرسد که «راوي هرازگاهي به وقايع بعدي، که به زمان حال خود آن راوي نزديک ترند، جهشي داشته باشد» (تولان ٢، ١٣٨٣).
بسامد، مؤّلف هاي است که قضاوت درباره آن و کشف انواع تکرارهاي آن در پايان خواندن روايت و با بازگشت به عقب و بررسي کل داستان سنجيده ميشود و در ضمن اين تکرارها، ممکن است سبک ، راوي، تداوم و زاويه ديد تغيير کند يا تغيير نکند (نگ به : تودوروف ، ١٣٨٢؛ تولان ، ١٣٨٣و نيز: احمدي، ١٣٨٦).
(همان ) نوش آفرين با «باسي» سخن ميگويد و به او توصيه ميکند که «مرا از ياد نبر، من خيلي غريبم !» و ميرزا حسن نيز از اين که داستان سال بلوا را براي باسي گفته است ، غمگين ميشود، چراکه داستان هاي غم انگيزي را براي نوه اش تعريف کرده است .