چکیده:
تبیین چرایی گرایش به خیانت زناشویی بهویژه در افراد دارای بنیههای دینی و مذهبی، صرفاً با تأکید بر عواملی نظیر نارضایتی عاطفی _ جنسی و یا تعارض زناشویی، نوعی سطحینگری است. هدف این پژوهش واکاوی پدیدارهای وجودی در خیانت زناشویی مردان بود. روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. پژوهشگر از میان مردان متأهلِ دارای تجربه خیانت زناشویی در شهرستان شاهیندژ 18 نفر را برای مشارکت در پژوهش با استفاده از نمونهگیری هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه قرار داد. مصاحبهها با استفاده از روشِ تحلیلِ پدیدارشناسی تفسیری دیکلمن و همکاران تحلیل شدند.
واکاوی تجربیات زیسته این افراد منجر به شناسایی شش زیرمضمون (درنگگریزی، سرنوشتناپذیری، کشمکش با تنهایی وجودی، عشق توخالی و میلمحور، استحاله ارزشی و پوچیگریزی) و یک مضمون اصلی (از خودبیگانگی وجودی) شد. آشکارسازی این عوامل ضمن افزایش اطلاعات و آگاهی درباره چرایی شکلگیری و تشدید خیانت زناشویی از دیدگاه وجودی، نشان داد که افزایش بینش فرد نسبت به ماهیت خود و کاهش بیگانگی با ابعاد آن، از جمله لازمههایی است که تحقق آن میتواند تا حد زیادی از تمایل فرد به تجربه خیانت زناشویی بکاهد.
Explaining the cause of tendency to marital infidelity, especially among people with religious backgrounds, merely focusing on elements such as emotional-sexual dissatisfaction or marital conflict, is a sort of superficial. The purpose of this study is to analyze the phenomena in men's marital infidelity. The method of the current study is based on the interpretive phenomenological method. The researcher selected and interviewed 18 married men who had committed infidelity in Shahindaj city, West-Azerbaijan, Iran to participate in the study using purposive sampling. Interviews were analyzed using the interpretive- phenomenological analysis method of Dickelman & et al. The analysis of these people led to the identification of six sub-themes (escape from contemplation &pause, escape from destiny, struggle with existential loneliness, hollow and desireoriented love, value transformation and escape from existential emptiness) and a major theme (of existential alienation). Revealing these factors not only increases information and awareness about the how cues of marital infidelity is formed and intensified from an existential point of view, but also showed that increasing one's awareness toward one's nature and leads to reducing alienation from its dimensions; these issues are things that can reduce a one's desire to the experience of marital infidelity.
خلاصه ماشینی:
اگرچه درصد زيادي از مردم در جوامع مختلف ، رابطه تک همسري را تنها شيوه مطلوب و مشروع ، براي ارضاي نيازهاي عاطفي و جنسي قلمداد مي کنند (پاچر١٠، ٢٠١٧)، با اين حال آبزوگ ١١ (٢٠١٦) در پژوهش خويش اين واقعيت تلخ را آشکار ساخت که صرف وجود نگرش منفي نسبت به خيانت زناشويي ، مانع از گرايش افراد به اين شکل ارتباطي نمي شود و بيش از ٢٠% از مخالفين اين قالب ارتباطي ، خود درگير اين نوع روابط هستند.
در ايران نيز با اينکه متأثر از کم کاري هاي پژوهشي و محدوديت هاي فرهنگي ، ميزان شيوع اين آسيب کارکردي به صورت کمي برآورده نشده است ولي مشاهدات تجربي و بسياري از پژوهش هاي انجام شده در اين زمينه نظير پژوهش هاي هنرپروران ١٤ (١٣٩٣)، قره گوزلو، مرادحاصلي و عطادخت ١٥ (١٣٩٧)، سوداني ، کريمي ، مهرابي زاده هنرمند و همکاران ١٦(١٣٩١)؛ چوپاني و کرمي ١٧ (١٣٩٨)، چوپاني و همکاران (١٣٩٨) شيوع اين آسيب را در بين زوجين ايراني به عنوان عامل نگراني زا مورد تأکيد قرار دادند.
تعدادي از پژوهشگران ، خيانت زناشويي را آسيب درون فردي تلقي مي کنند و بر اين عقيده هستند که بدکارکردي هاي فردي نظير تنوع طلبي جنسي و عاطفي ١٨ (استيلمان ، گارسيا و تاپليس ١٩، ٢٠١٩)، ارضاي نيازهاي فيزيولوژيکي (اومارزو، ميلر، اسچولتز و تايمرمان ٢٠، ٢٠١٢)؛ طرحواره هاي ناسازگار اوليه ٢١ به ويژه در بعد عاطفي و جنسي (پورجرات ٢٢، ٢٠١٦؛ پرويزي و بهزادي پور٢٣، ٢٠١٩)، ضعف در ايمان و اعتقادات مذهبي بازدارنده (چوپاني و همکاران ، ١٣٩٨)، برون گرايي ٢٤( حميدي ، احمدي و ويساني ٢٥، ١٣٩٣)؛ نبود تعهد٢٦(فاي و ميمس ٢٧، ٢٠١٨)، نبود عشق اصيل ٢٨ (استيلمان و همکاران ، ٢٠١٩؛ رفيعي و جمهري ٢٩، ١٣٩٧)اصلي ترين زمينه سازهاي گرايش زوجين به اين بحران بين فردي هستند.
Balderrama-Durbin, Stanton, Esmaeli & Samdifard Snyder, Cigrang, Talcott, Smith 5.
Sundstrom, Blomqvist, Edberg & Akhtar&Aqeel Ramgard 38.