چکیده:
از منظر روانشناسی انتقادی، مفاهیم یک دانش وجههای تاریخیاجتماعی دارند. روانشناسی عموماً حاصل یک فرآیند انباشت دانش دانسته میشود. اما روانشناسی انتقادی، به عنوان یک دانش بینرشتهای در علوم انسانی، مفاهیم روانشناختی را تارخمند و همخوان با متنهای اجتماعیتاریخی معین میداند. «راهنمایی و مشاوره» طی نیم قرن گذشته مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بوده است. هدف از اجرای این پژوهش وارسی این مفاهیم از منظر تاریخنگاری انتقادی بوده است. در این شکل از تاریخنگاری، پدیده مورد مطالعه از منظر «گسست» مورد مداقه قرار میگیرد. یافتههای این پژوهش نشان داد روانشناسی ایران طی نیم قرن گذشته از گفتمان راهنمایی به گفتمان مشاوره چرخش کرده است. گفتمان اول از دهه 40 تا دهه 70 شکل گرفته و غالب شده و دومی از دهه 70 تاکنون را دربرمیگیرد. درنتیجه «منطق راهنمایی به سوی مشاغل معین» جای خود را به «منطق مشاوره، مهارتآموزی و خودراهبری» داد. در پایان نیز ضمن جمعبندیِ یافتهها نسبت این دو گفتمان با تحولات اقتصادی سیاسی دهه 70 ه.ش مورد بحث قرار گرفت.
From the perspective of critical psychology, the concepts of science have a historical-social aspect. Psychology is generally considered to be the result of a process of knowledge accumulation. But critical psychology, as an interdisciplinary science in the humanities, considers psychological concepts to be historical and consistent with certain socio-historical contexts. "Guidance and counseling" has been the focus of many researchers over the past half-century. The purpose of this study was to examine these concepts from the perspective of critical historiography. In this form of historiography, the phenomenon under study is examined from the perspective of "discontinuity". The findings of this study showed that Iranian psychology has shifted from the "discourse of guidance" to the "discourse of counseling" over the past half-century. The first discourse was formed and dominated from the 1940s to the 1970s, and the second from the 1970s to the present. As a result, the "discourse of guidance to specific jobs" was replaced by the "discourse of counseling, skills training, and self-direction". Finally, while summarizing the findings, the relationship between these two discourses and the changes in the political economy of the 1970s was discussed.
خلاصه ماشینی:
نوع مقاله : تحليلي دريافت : شهريور ١٤٠٠ پذيرش : شهريور ١٤٠٠ ويرايش نهايي : آذر ١٤٠٠ مقدمه روانشناسي انتقادي دانشي بين رشته اي در علوم انساني است که ضمن بکارگيري مباحث زبان شناختي، جامعه شناختي، تاريخي و غيره ، تلاش دارد نشان دهد مفاهيم روانشناختي برخلاف آنچه در کتاب ها، مقالات ، پايان نامه ها يا حتي در اتاق مشاوره و روان درماني نشان داده ميشود، مفاهيمي تاريخ مند هستند و بنابراين بسته به اينکه در کدام متن اجتماعيتاريخي زيست ميکنيم ، از يکديگر متفاوت اند.
درنتيجه روانشناسان انتقادي دانش روانشناسي حاصل انباشت دانش از ميانۀ قرن نوزدهم و تکامل آن تابه امروز به حساب نمي آورند، بلکه اين دانش را مجموعه اي تکه تکه از دانش ها ميدانند که حتي گاه در تضادي تمام عيار با يکديگر شکل گرفته اند؛ به همين مناسبت همواره تلاش ميکنند از منظر تاريخ نگاري انتقادي، گسست هاي مفهومي برجسته کنند تا بدين ترتيب نشان دهند، نه تنها مفاهيم روانشناختي، يکپارچه نيستند، بلکه تحولات معنايي اين مفاهيم ، يا چرخيدن از يک مفهوم به مفهومي ديگر عملا داراي بار تاريخي معيني است که اگرچه از خود آن مفهوم ، به تنهايي، قابل استخراج نيست ، اما اگر آن را به عنوان جزئي از يک شبکۀ مفهومي به حساب آوريم ، ميتوانيم تفاوت ها نشان دهيم .
و نيز مهمترين وظايف مشاوران در مدارس را چنين عنوان ميکند: ١) برنامه ريزي و انجام فعاليت هاي راهنمايي و مشاوره در مدرسه به منظور ارتقاي سطح سلامت روان دانش آموزان و تلاش براي پيشگيري از مشکلات رواني رفتاري و تحصيلي آنان و حل اين مشکلات .