چکیده:
در این مقاله تجربهی سکوت زنان کرد بر اساس فهم و تفسیر آنان از جنسیت و موقعیت خود، در میدانهای کار، خانواده و آموزش مورد مطالعه قرار گرفته است. هدف، فهم پیچیدگی های اجتماعی و معنایی پدیدهی سکوت در زنان کرد است. این مطالعه با استفاده از نمونه گیری نظری و مصاحبهی فردی با ۲۰ زن کرد و تشکیل یک گروه متمرکز شش نفره، در چارچوب رویکرد تفسیری - برساخت گرایانه و با تکنیک تحلیل مضمون انجام شده است. نتایج در ذیل دو مضمون اصلی سکوت هژمونیک و سکوت استراتژیک و نیز مضامین فرعی صورتبندی شدهاند و نشان میدهند زنان، معانی متنوعی به سکوتهای خود میدهند و استراتژیهای گوناگونی را با سکوت کردن خود در موقعیتهای مختلف به کار میگیرند. پیامدهای اتخاذ هر کدام از این انواع سکوت می تواند طیفی از نتایج بازتولید کنندهی سلطه و تثبیت دوبارهی معانی هژمونیک جنسیتی و یا اختلال در بازتولید این معانی را در بربگیرد. این مطالعه با نشان دادن پیچیدگی رابطه بین انقیاد و سوژگی در تجارب زنان کرد از سکوتهایشان نشان میدهد تجربهی سکوت در پیوستاری از مطیع بودن کامل و سوژگی و عاملیت قرار دارد و نیز مرز میان قربانی و عامل را نمیتوان مرزی مشخص و غیر قابل انعطاف در نظر گرفت.
This article analyses the experience of Kurdish women's silence based on their understanding and interpretation of gender and their position in the fields of work, family and education. The aim is to show the social and semantic complexities of the phenomenon of Kurdish women‘ silence. This study was conducted using theoretical sampling and individual interviews with 20 Kurdish women, as well as focus interviews in a group of six, in the framework of interpretive-constructivist approach and the thematic analysis technique. The results have been framed under the two main themes of hegemonic silence and strategic silence, and also sub-themes. They show that women give different meanings to their silence by their silence in different situations while use different strategies. The consequences of each of these types of silence can include those silences that re-establish or disrupt the hegemonic meanings of gender and domination. This study shows that the experience of silence lies in a range of subjugation on the one hand, and subjectivity and agency on the other. Moreover, the boundary between victim and agent cannot be considered as a clear and inflexible boundary.
خلاصه ماشینی:
در رابطـه بـا نابرابري جنسيتي نيز، اين مسايل در زندگي اجتماعي زنان، مشـارکت و خـودابرازي آنهـا در حوزههـاي خصوصي و عمومي بازتاب مييابد، تجربة سکوت زنان و عدم بيان نظراتشان در جامعه گـواه ايـن مـورد است .
با توجه به اينکه جنسيت آن چيزي است که ما انجام ميدهيم يا اجرا ميکنيم، اکرت و مککونل با ارائة شواهدي نشان ميدهند که تفاوتهاي ميان زنان و مردان به ميزان قابل توجهي از باورهـاي افـراد دررابطه با تفاوتهاي جنسي و تفسير آنها برميخيزد و بهدليل موقعيت هاي اجتماعي بـالاتر مـردان در جامعه، آنها داراي امتيازات بيشتري نيز در سخن گفتن هستند (٢٠٠٣ ,McConnell-Ginet&Eckert).
بنابر آنچه گفته شد، هدف اين مقاله فهم سکوت زنـان کـرد، بهمثابـة تجربـة اجتمـاعي مبتنـي بـر جنسيت ، با تأکيد بر معاني و تفسير زنان کرد از سکوتهايشان در جريان زندگي روزمره در يک زمينـة ساختاري مردسالارانه و در ارتباط با ديگر ساختارهاي اقتصادي و اجتماعي است .
Strategic /passive silence ظريف که در اين نوع سکوت، زنان آگاهانه و با وجود قبول نداشتن موقعيت زيردسـتي خـويش و صـرفا براي دستيابي به منافع خود سکوت کرده، در عمل کاري درجهت ابراز نظر متفاوت خـويش و يـا عمـل براساس آن انجام نميدهند و درنتيجه با همدستي با قدرت و شبيه ساختن خود به آنچه ديگران داراي قدرت و منزلت بالاتر ميخواهند، از هزينههاي احتمالي کاسته، منـافع خـويش را حفـظ ميکننـد و يـا جايگاه خويش را ارتقا ميبخشند.
نتايج اين تحقيق بر اهميت حوزة خانوادگي و جامعهپـذيري جنسيتي در شکل دادن به ادراک زنان از زن بودن خود و انتخاب کنشهـاي متنـاظر بـا ايـن فهـم در موقعيت هاي گوناگون اجتماعي تأکيد ميکند.