چکیده:
توجه به مسئله «علم» به عنوان یکی از موضوعات اساسی در دانش اقتصاد مسئله جدیدی نیست اما جایگاه علم و دانش با ورود جوامع به عصر پساصنعتی و ورود فرهنگها به عصر پسامدرن دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شده است؛ چرا که توسعه علمی در بستری از توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی صورت میگیرد که الگوی آن بر حسب رویکردهای گوناگون، متفاوت است. از سوی دیگر دانش انواع بسیاری دارد که شامل دامنه وسیعی از دانش مجرد تا کاربردی میشود و در این میان برخی از انواع مختلف دانش، نقشهای مهمی در رشد اقتصادی دارند. از اینرو یکی از مباحث مهم و تاثیرگذار در زمینه دانش و اقتصاد علم و فناوری، توجه به انواع مختلف دانش و همچنین الگوهای تولید دانش میباشد. با توجه به اهداف و ماهیت تحقیق، برای بررسی این مسئله از روش پژوهش توصیفی - تحلیلی استفاده شده است. در این راستا، اسناد، مدارک و منابع در دسترس و مرتبط با موضوع مورد بررسی (اعم از کتاب و مقالات)، به طور هدفمند تا پدیدآیی نظم، مورد بررسی و تحلیل واقع شده است. نتیجه پژوهش نشان میدهد که طبق نظر مشهور سه الگوی اصلی تولید دانش وجود دارد که هر یک ویژگیهای مختص به خود را دارند اما لزوما در مقابل یکدیگر قرار نمیگیرند بلکه میتوانند در کنار هم و مکمل یکدیگر باشند.
Recognizing "knowledge" as one of core issues in economics is not a new phenomenon, but its position has vastly evolved specially in post-industrial and postmodern era. Since the development of knowledge takes place in a complex of social, economic, cultural and political context, its pattern varies according to different approaches. On the other hand, there are many types of knowledge, ranging from abstract to applied knowledge, some of which have important rolse in economic growth. So, focusing on different types of knowledge and patterns of its production is one of the most important and influential issues in economics of knowledge. According to the objectives and nature of the research, descriptive-analytical research method has been used to investigate this issue. In this regard, the available documents and resources (including books and articles) purposefully reviewed and analyzed. The results show that, according to popular belief, there are three main patterns of knowledge production, each of which has its own characteristics but not necessarily opposed to each other so they can be gathered and complete each other.
خلاصه ماشینی:
(2005) رباني و ديگران (١٣٩٠) در مقاله «شيوه هاي جديد توليد دانش و علـم ورزي، تـاملي جامعـه شناختي بر تحول معيارهاي اخلاقي و سلوک علمي در عرصه علم و فناوري» بيـان مـيکننـد که همجوشي و تکوين مشترک علم و جامعه و از بين رفتن مرزهاي سنتي بين اين دو همسو با تحولاتي مانند تجاري شدن ، خصوصي شـدن ، اداري شـدن ، عينـي شـدن علـم فنـاوري و کاهش استقلال علم و دانشگاه ، به شکل گيري الگوي جديدي در فهـم و انجـام فعاليت هـاي علم فناورانه و پژوهش هاي معطوف به آن شده است .
(23 در يک تقسيم ديگر که مشهورترين دسته بندي در اين زمينه است و مبناي پژوهش حاضر نيز ميباشد، دانش استعماري از شيوه هاي توليد دانش حذف شده و توليـد دانـش بـه دو شـيوه دولتي و خصوصي تقسيم ميشود.
در اين بين يکي از مهم ترين تحليـل هـاي معطـوف بـه تغيير الگوي دانش و دانشگاه ، نظريه توليد دانش است که توسط گيبونز و همکـاران آنهـا در کتابي با عنوان «توليد جديد دانش : پويايي علم و پژوهش در جوامع معاصـر» در سـال ١٩٩٤ ارائه شده و سپس در سال ٢٠٠١ توسط نووتني ١، اسکات ٢ و گيبونز در کتـاب «علـم دوبـاره فکر کردن : دانش و عمـوم در عصـر نـااطميني »٣ توسـعه يافتـه اسـت ,.
Innovation and Development of Knowledge Production System در واقع شيوه سوم توليد دانش براي بازمفهوم سازي، آن چيزي است که شـامل «شـبکه هـاي نوآوري »١ و «خوشه هاي دانش »٢ براي خلق ، انتشـار و کاربسـت دانـش مـيباشـد.