چکیده:
عدم شکلگیری موازنه قدرت مقابل ایالات متحده پس از فروپاشی شوروی، از پدیدههای جدید در روابط بین الملل بوده است. اغلب لیبرالها و طرفداران نظریه ثبات هژمونیک، در کنار قدرت خارق العاده آمریکا در بعد نظامی، علت آن را ایجاد نهادها، سازمانها و رژیمهای بین المللی، تولید کالاهای عمومی امنیتی، مالی – تجاری و اقتصادی، چندجانبه گرایی و پرهیز از یکجانبه گرایی را اصلیترین دلایل آن میدانند که سبب گردیده آمریکا حائز جایگاه "هژمون لیبرال" گردد و موازنه قدرت سنتی مقابل آن شکل نگیرد. اما با روی کار آمدن دونالد ترامپ، و سیاست "اول آمریکا"و عقب نشینی از بسیاری از نهادها و رژیمهای بین المللی، خودداری از تولید کالاهای عمومی امنیتی و اقتصادی و پایان دادن به آنچه "سواری مجانی" میخواند، پیگیری ناسیونالیسم اقتصادی، یکجانبه گرایی و نهایتا بیاعتنایی به منافع سایر بازیگران، از جمله دوستان هم پیمانان، جایگاه "هژمون لیبرال" آمریکا را با چالش جدی مواجه ساخته است. بنابراین با توجه به آموزههای نظریه ثبات هژمونیک، هدف اصلی این پژوهش این است که بیان گردد: سیاست خارجی ایالات متحده در دوره ی ترامپ، ضمن عبور از شعارهای اعلامی، نسبت به گذشته دچار تحولات جدی گردیده، بطوری که این تغییرات، موقعیت این کشور را با مخاطراتی مواجه کرده است، چرا که ترامپ با عبور از مولفههای مشروعیت بخش، در جهت تخریب جایگاه هژمون لیبرال گام برداشته است. در این پژوهش، از روش توصیفی- تحلیلی استفاده گردیده که از منابع کتابخانهای و الکترونیکی بهره گرفته شده است.
The failure to strike a balance of power with the United States after the collapse of the Soviet Union for a quarter of a century has been a new phenomenon in international relations. Most liberals and proponents of hegemonic stability theory, along with America's extraordinary military power, have created international institutions, organizations, and regimes, produced public security, financial, commercial, and economic goods, multilateralism, and avoided unilateralism. Are considered to be the main reasons why the United States has gained the position of "liberal hegemony" and the balance of traditional power has not been formed against it. But with the coming to power of Donald Trump, and the policy of "America First" and the withdrawal of many international institutions and regimes, the refusal to produce public security and economic goods and the end of what he calls "free riding", the pursuit of nationalism Economic, one-sided, and ultimately disregard for the interests of other actors, including friends of allies, have seriously challenged America's position of "liberal hegemony.” Therefore, according to the teachings of the theory of hegemonic stability, the main purpose of this study is to state: US foreign policy in the Trump era, while passing the declared slogans, has undergone serious changes compared to the past, These changes have put the country's position in jeopardy, as Trump has taken steps to undermine the position of liberal hegemony by going through the elements of legitimacy. In this research, descriptive-analytical method has been used which has used library and electronic resources.
خلاصه ماشینی:
اما با روي کار آمدن دونالد ترامپ ، و سياست "اول آمريکا"و عقب نشيني از بسياري از نهاد ها و رژيم هاي بين المللي، خودداري از توليد کالاهاي عمومي امنيتي و اقتصادي و پايان دادن به آنچه "سواري مجاني" مي خواند، پيگيري ناسيوناليسم اقتصادي، يکجانبه گرايي و نهايتا بي اعتنايي به منافع ساير بازيگران ، از جمله دوستان و هم پيمانان ، جايگاه "هژمون ليبرال " آمريکا را با چالش جدي مواجه ساخته است .
(قنبرلو، ١٣٩٠: ٤٢) بنابراين نظريه "ثبات هژمونيک " معتقد است نهادها و رژيم هاي بين المللي نياز به يک هژمون دارند تا آن ها را ايجاد و محافظت نمايد، اين هژمون ، به توليد کالاهاي عمومي مورد نياز نظام بين الملل از جمله کالاهي ماي-تجاري، اقتصادي و امنيتي مي پردازد.
مطابق نظريه ثبات هژمونيک رابرت گيلپين ، اگر شاهد افول قدرت آمريکا و يا عقب نشيني اين کشور از نهادها و رژيم هاي بين المللي و عدم پرداخت هزينه توليد کالاهاي عموي تجاري- اقتصادي و امنيتي توسط اين کشور باشيم ، آمريکا ديگر واجد نقش "هژمون " يا به اعتقاد ليبرال ها "هژمون ليبرال " نخواهد بود و نادامه نظم بين المللي با مخاطرات جدي روبرو خواهد شد، وضعيتي که آمريکاي در دوره رياست جمهوري ترامپ با آن مواجه شده باشد که در ادامه به بررسي آن خواهيم پرداخت .