چکیده:
مستشرقمداران که افق اندیشه خویش را بر مدار مستشرقان گره میزنند و مبانی، روشها و گرایشهای آنان را جهت استنباط بهکار میبندند، هرمنوتیک فلسفی را نیز به جهت خوانش و فهم متون ارج نهاده و چشمانداز متن را بهمثابه دیالوگ ابژه (متن) و سوژه (مفسر) و آمیزش آنها با پیشفرضهای سلسله وار تاریخمند و از جهتی گشوده مینهند، ازاینرو در این مقاله به روش توصیفی –تحلیلی سعی شده است، نسبت آراء مستشرق مدارانی چون سروش، شبستری، ابوزید و فضل الرحمان در نسبت با هرمنوتیک فلسفی بیان گردد، کثرت معنایی متن و سیالیت آن و به عبارتی نسبیگرایی شناختی آن را به نقد کشانیده و کاربست آن را توسط مستشرقمداران با سنت تفسیری اسلامی در فهم متون وحی ناسازگار دانسته است.
Orientalists’ followers who tie their horizons of thought to the Orientalists and use their foundations, methods and tendencies to deduce, give value to philosophical hermeneutics for reading and understanding texts and view the text as the dialogue of the object (text) and subject (interpreter), combine them with historical hypotheses historical presupposes. So, we have tried with descriptive – analytical method to explain the viewpoints of Orientalists’ followers like Soroush, Shabistani, Abu Zayd, and Fazlur Rahman in accordance the philosophical hermeneutics, to criticize the plurality in meaning and its fluidity in other words, its cognitive relativism and its usage by the Orientalists is regarded incompatible with the Islamic interpretive tradition in understanding the texts of revelation
خلاصه ماشینی:
بررسی هرمنوتیک فلسفی مستشرقمداران 1 محمدعلی رضایی اصفهانی 2 - عباس کریمی 3 چکیده مستشرقمداران که افق اندیشه خویش را بر مدار مستشرقان گره میزنند و مبانی، روشها و گرایشهای آنان را جهت استنباط بهکار میبندند، هرمنوتیک فلسفی را نیز به جهت خوانش و فهم متون ارج نهاده و چشمانداز متن را بهمثابه دیالوگ ابژه (متن) و سوژه (مفسر) و آمیزش آنها با پیشفرضهای سلسله وار تاریخمند و از جهتی گشوده مینهند، ازاینرو در این مقاله به روش توصیفی –تحلیلی سعی شده است، نسبت آراء مستشرق مدارانی چون سروش، شبستری، ابوزید و فضل الرحمان در نسبت با هرمنوتیک فلسفی بیان گردد، كثرت معنایی متن و سیالیت آن و به عبارتی نسبیگرایی شناختی آن را به نقد کشانیده و کاربست آن را توسط مستشرقمداران با سنت تفسیری اسلامی در فهم متون وحی ناسازگار دانسته است.
در نظر گادامر فهم و هرمنوتیک به نحو دیالکتیک میان پرسش و پاسخ جان میگیرد (Gadamer, Truth and Method,2006,214)؛ و ظهور مییابد، یک نوع گشودگی به جهان جدیدی از درکی متمایز که همواره افقی باز را پیش روی نهاده و از دیالوگ دیالکتیکی و امتزاج افق انسان و افق متن (Ricoeur, Hermeneutics and the Human Sciences,1990,182) که هر دو زمانمند هستند، در این سیلان هگلی افقها، افق جدیدی سر برمیآورد و پیشفرضهای زمانمند و مکانمندی که از فهم انفکاکناپذیرند و اینها همه سر از نسبیتگرایی درمیآورد؛ پس ارتباطی دوسویه است و متن نیز مفسر را به پرسش میگیرد.