چکیده:
دغدغۀ اصلی ابنخلدون هم در مقدمه و هم در العبر شرح چگونگی تشکیل و زوال دولت در شرق و غرب جهان اسلام بوده که تلاش کرده است آن را براساس نبرد دوری میان دو جامعۀ بدوی و حضری تبیین کند. فرید العطاس به منظور بسط نظریۀ ابنخلدون، آن را بهمثابۀ نظریۀ اصلاح دینی مسلمانان معرفی کرده است. از نظر او مراکش، یک مورد تاریخی است که اصلاح دینی را تجربه کرده است. نظریۀ ابنخلدون فاقد نظام اقتصادی است؛ از اینرو، فرید العطاس تلاش کرده شیوههای تولید را از کارل مارکس اخذ و در نظریۀ ابنخلدون ادغام کند. هدف این پژوهش، تبیین نظریۀ تشکیل دولت ابنخلدون بهمثابۀ نظریۀ اصلاح دینی مسلمانان در خوانش فرید العطاس است که به همین منظور به مطالعۀ سه سلسلۀ متوالی مراکش _ مرابطون، موحدون و مرینیان _ پرداخته است. بنابر یافتههای پژوهش که به شیوۀ توصیفی _ تحلیلی بهدست آمده، فرید العطاس بهجای تکرار محض اطلاعاتی که از مقدمه بهدست میآید، کاربردی نظری از دیدگاه ابنخلدون ارائه داده است.
The substantive interest of Ibn Khaldun, both in Al-Muqaddimah and Al-Ibar was describing the formation and decline of the state in the east and west of the Islamic world, which he tried to explain based on the cycle struggle between the two types of pastoral nomadic and sedentary societies. In order to develop Ibn Khaldun's theory, Seyed Farid Alatas has introduced it as a theory of Muslim reform. In his view, Morocco is a historical case that has experienced religious reform. . Theory of Ibn Khaldun lacks an economic system. For this reason, Farid Alatas has tried to take the modes of production from Karl Marx and integrate them into Ibn Khaldun's theory. The purpose of this study is to explain Ibn Khaldun's theory of state formation as a theory of Muslim reform in the Farid Alatas’s reading. To this reason, it has studied three consecutive Moroccan dynasties – Almoravids, Almohads, Marinids _. According to the study’s results obtained in a descriptive _ analytical manner, Farid Alatas, instead of simply repeating the information obtained from the introduction, offers a theoretical application of Ibn Khaldun's theory.
خلاصه ماشینی:
بازخوانی نظریۀ تشکیل دولت ابن خلدون به مثابۀ نظریۀ اصلاح دینی در خوانش سید فرید العطاس (مطالعۀ موردی مراکش ) 1 فاطمه امین رعیا جزه 2 علی مرادخانی 3 سید حسین سجادی 4 سید جواد میری مینق تاریخ دریافت : ١٤٠٠/١٠/٢٢ تاریخ پذیرش : ١٤٠٠/١٢/١٥ چکیده دغدغۀ اصلی ابن خلدون هم در مقدمه و هم در العبر شرح چگونگی تشکیل و زوال دولت در شرق و غرب جهان اسلام بوده که تلاش کرده است آن را براساس نبرد دوری میان دو جامعۀ بدوی و حضری تبیین کند.
هدف این پژوهش ، تبیین نظریۀ تشکیل دولت ابن خلدون به مثابۀ نظریۀ اصلاح دینی مسلمانان در خوانش فرید العطاس است که به همین منظور به مطالعۀ سه سلسلۀ متوالی مراکش _ مرابطون ، موحدون و مرینیان _ پرداخته است .
جامعه شناسی ابن خلدون جامعه شناسی تاریخی تشکیل دولت است که از نظر فرید العطاس با این که ابزار فهم ظهور و سقوط بسیاری از دولت های پیشا-مدرن را فراهم کرده است ، اما باید در مفاهیم و نظریه های جامعه شناسی مدرن و دیگر علوم اجتماعی ادغام شود؛ چراکه مثلاً ابن خلدون زوال عصبیت و سلسله را بدون توجه به نظام اقتصادی تفسیر کرده است .
نظریۀ ابن خلدون و مراکش پیش از استعمار دلیل و دادة تاریخی را برای درک نوع دیگری از شیوة تولید خراج گزاری متمرکز ارائه داده اند که در آن قدرت دولت حاصل از دراختیار داشتن حمایت نظامی قبایل بوده است .