چکیده:
تحلیل رابطهی دانشگاه و جامعه، و بررسی کارکردهای اجتماعی دانشگاه در متن تحولات جامعهی جدید موضوع مقالهی حاضر است. دانشگاه پیوندی (منطبق با تئوری مارپیچ سهگانه اتزکویچ و لیدسدورف) و دانشگاه فرهنگی (مبتنی بر تحلیل دلانتی از ایفای نقش دانشگاه در جامعهی مدنی) صورت بندی نظری ـ مفهومی این رابطه است که در قالب شاخصهای عینی ـ تجربی رابطهی دانشگاه ـ دولت، دانشگاه ـ صنعت و دانشگاه ـ جامعهی مدنی عملیاتی شده است. از نظر روششناختی، این مطالعه به شیوهی کیفی و با استفاده از تکنیک مصاحبه در بین دانشجویان مقطع دکتری دانشگاه تهران به اجرا درآمده است. نتایج مطالعه حاکی از این است که روابط دانشگاه تهران با بخشهای سهگانه دولت، صنعت و جامعهی مدنی بیش از آنکه سازگار با سازوکارهای دانشگاه پیوندی و دانشگاه فرهنگی باشد؛ بیانگر وجوه آسیبشناسانهای است که در آن حتی کارکردها و الگوهای سنتی دانشگاه نیز به چالش کشیده میشود.
The present study analyzes the relationship between university and society and investigates the social functions of the university in the context of the changes in the new society. Hybrid University (consistent with Etzkwich-Leedsdorf’s triple helix theory) and Cultural University (based on Delanty’s analysis of the role of the university in civil society) is a theoretical-conceptual formulation of this relationship, that has been operated in the form of objective-empirical indicators of the relationship between university-government, university-industry and university-civil society. Methodologically, this qualitative study has used interviews with Ph.D students inUniversity of Tehran as an instrument to collect data. The results of the study indicated that the relationship between the university and the three sectors (government, industry and civil society), rather than being compatible with the mechanisms of the hybrid and cultural university, reflects pathological aspects in which even the traditional academic functions and patterns are also challenged
خلاصه ماشینی:
نتايج مطالعه حاکي از اين است که روابط دانشگاه تهران با بخش هاي سه گانه دولت ، صنعت و جامعه ي مدني بيش از آن که سازگار با سازوکارهاي دانشگاه پيوندي و دانشگاه فرهنگي باشد؛ بيانگر وجوه آسيب شناسانه اي است که در آن حتي کارکردها و الگوهاي سنتي دانشگاه نيز به چالش کشيده ميشود.
وجه نوآورانه اين رويکردها تأکيد بر پيوندهاي متقابل 1- Delanty 2- Drucker 3- Lyotard 4- Readings 5- Raschke 6- Webster 7- Slaughtera and Leslie 1 دانشگاه با نهادهاي جامعه و ايفاي کارکردهاي اجتماعي است (از جمله در اتزکويج و ليدسدورف ، ٠ ٠ ٢٠؛ دلانتي، ١٩٩٨؛ ١ ٠ ٢٠؛ ١٣٨٦؛ ويلسون ، ٠٤ ٢٠؛ گيبونز٢ و ديگران ، ٠٤ ٢٠).
در جناح نخست ميتوان به نگرش پست مدرن به دانش ، معرفت علمي و دانشگاه در انديشه ي کساني چون ؛ ليوتار (١٩٨٤)، اسلاتر و لسلي (١٩٩٧) و ريدينگز (١٩٩٦) 1- Peterson اشاره کرد: به باور ليوتار ـ در «وضعيت پست مدرن : گزارشي در مورد دانش » (١٩٨٤) ـ در شرايط جامعه ي پست مدرن دانش تحولي معرفت شناختي را تجربه کرده است که طي آن ديگر دانش نه بر اساس ميزان قدرت ، توانايي و دقتش در بيان و بازنمايي واقعيت هاي جهان ؛ بلکه بر اساس «ارزش استفاده » و فايده مندياش ارزيابي ميشود (فاضلي، ١٣٨٧: ١٩).
اين مطالعه در بخش تجربي و ميداني با انجام مصاحبه هاي کيفي در دانشگاه تهران و با سنجش رابطه ي دانشگاه با حوزه هاي سه گانه دولت ، صنعت و جامعه ي مدني عملياتي شده است .
Universities and the new production of knowledge: some policy implications for government.