چکیده:
در عصری که توجه به اطلاعات و داده در سازمانها، منجر به رشد عملکرد و ذهنیت مثبت نسبت به سازمان میشود، در سازمانهای بزرگ دولتی شاهد کمتوجهی به داده و دادهمحوری هستیم که این موضوع منجر به بیبهره شدن سازمان از مزایای سازمان دادهمحور خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و مدلسازی چالشهای استقرار فرهنگ دادهمحور در سازمانهای دولتی ایران بهمنظور رفع موانع و استقرار فرهنگ دادهمحور در سازمانهای مذکور انجام شده است. منظور از سازمانهای دولتی در پژوهش حاضر (محدوده پژوهش) سازمانهای تابع وزارت دفاع (ودجا) میباشد. این پژوهش کاربردی-توصیفی در پارادایم تفسیرگرایی و با رویکردی آمیخته (کیفی-کمی) انجام شده است. دادهها با استفاده از روشهای مطالعه منابع دانشی موجود، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه ساختاری تفسیری گردآوری و با استفاده از روشهای تحلیل محتوای کیفی جهتدار و مدلسازی ساختاری تفسیری تحلیل شدند. جامعه آماری پژوهش حاضر در هر دو بخش کمی و کیفی این پژوهش، شامل خبرگان فرهنگ سازمانی و علم داده در سازمانهای دفاعی بودند که با روش نمونهگیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری 16 مصاحبه انجام شد. خروجی تحلیل محتوا بهمنظور بررسی روایی ابعاد و مؤلفههای استخراج شده در اختیار خبرگان گذاشته شد و جرحوتعدیل لازم صورت گرفت و پایایی خروجی تحلیل محتوا با روش هولستی سنجیده شد که ضریب آن 0.8 حاصل گردید. نتیجه منجر به طراحی مدل چالشهای استقرار فرهنگ دادهمحور در سازمانهای دفاعی گردید. یافتهها نشان داد که 8 بعد سازمانی، تصمیمگیری، بافتار داده، فرهنگ محیطی، مدیریتی، استراتژیک، لجستیکی، فردی-شخصیتی بهعنوان چالشهای مهم و کلیدی در مسیر استقرار فرهنگ دادهمحور هستند که این ابعاد مدل یکپارچه مذکور را شکل میدهند و این ابعاد با یکدیگر در تعامل هستند. نتایج همچنین نشان داد که مؤثرترین و تأثیرگذارترین بعد فرهنگ محیطی میباشد و ابعاد لجستیک، بافتار داده و مؤلفههای فردی- شخصیتی اثرپذیرترین ابعاد احصا شدند.
In the era where paying attention to information and data in organizations leads to the growth of performance and a positive attitude towards the organization, in large government organizations we see a lack of attention to data and data-driven, which will lead to the benefit of the organization-based organization. The present study was conducted to identify and model the challenges of establishing a data-driven culture in Iranian government organizations in order to remove barriers and establish a data-driven culture in these organizations. Government organizations in the present study (scope of research) means organizations subordinated to the Ministry of Defense (VDJA). This applied-descriptive research has been done in the paradigm of interpretivism and with a mixed approach (qualitative-quantitative). Data were collected using existing knowledge resource study methods, semi-structured interviews and interpretive structural questionnaires and analyzed using oriented qualitative content analysis and interpretive structural modeling. The statistical population of the present study in both quantitative and qualitative parts of this study included experts in organizational culture and data science in defense organizations, which was conducted by purposive sampling method and until the theoretical saturation of 16 interviews. The content of the content analysis was provided to the experts in order to check the validity of the extracted dimensions and components, and the necessary adjustment was performed. The reliability of the content analysis output was measured by the Holstie method with a coefficient of 0.8. The result led to the design of a model of challenges to establishing a data-driven culture in defense organizations. Findings showed that the eight dimensions of organizational, decision making, data context, environmental culture, management, strategic, logistics, individual - personality are important and key challenges in establishing a data-driven culture that these dimensions form the integrated model. They interact with each other. The results also showed that the most effective and influential dimension is environmental culture and the dimensions of logistics, data texture and individual-personality components were the most effective dimensions. The structural-interpretive model itself has the required reliability and validity and there is no reason to examine them.
خلاصه ماشینی:
وقتيکه افـراد بـر مبناي شهود و تجربه تصميم گيري مي کنند، تصميم در يک اتاق دربسته بدون اينکه کسـي دلايـل تصـميمات مـديران را بدانـد صـورت مي گيـرد، بـه عبـارتي مـديران نيـازي بـه پاسـخگويي بـراي تصميمات خود نميدانند و کسي هم توضيحي از افراد نميخواهد، اما زمـاني کـه موانـع بـه منظور پياده سازي فرهنگ داده محور شناسايي شود و اين فرهنگ در سازمان اسـتقرار پيـدا کنـد، بايسـتي تصميمات بر مبنا داده ها باشد و مي توان از مديران براي تصميمات توضيح خواست و ايـن مشـکل را که در سطح سازمان هاي ايراني چـه در سـطح تصـميمات کشـوري و چـه در سـطح تصـميمات سازماني وجود دارد حل وفصل ميگردد.
فرهنگ داده محور در سازمان هاي دولتي ايران به چه معناست ؟ مباني نظري و پيشينه پژوهش : بسياري از صـاحب نظران در ايـن مـورد اتفـاق نظر دارنـد کـه مقصــود از فرهنــگ ســازماني سيستمي از استنباط مشترک است که اعضا نسبت به يک سازمان دارنـد و همـين ويژگـي موجـب تفکيک دو سازمان از يکديگر مي شود يـک سيســتم انبســاطي کــه اعضــاي آن داراي اسـتنباط مشترک از آن هستند از مجموعه اي تشـکيل شـده اسـت کـه سـازمان بـه آن ارج مي نهد يـا بـراي آن ارزش قائل است (بي لاوسن و زنگ شن ، ١٣٧٩).
٢. هزينـه هاي زيادي در زمينه تجزيه وتحليل و فناوري در سازمان ها مي شود ولـي مـا تغييـر زيـادي در سـازمان ها حاصل از اين سرمايه گذاري نمي بينيم و علت آن عدم وجود فرهنگ سازماني داده محور است که هدف ديگر پژوهش کمک به منظور پر کردن خلأ موردنظر مي باشد.