چکیده:
در هزاره سوم (عصر انباشت اطلاعات و رقابت)، ایجاد و حفظ دانش، اعمال مدیریت کارآمد بر دارایی دانشی از ضروریات یک سازمان برای حفظ پویایی خود در محیط است. سرعت بالای توسعه تکنولوژیهای جدید و ارتباطات دیجیتال منجر به افزایش اهمیت مدیریت دانش به عنوان یک منبع حیاتی برای کسب مزیت رقابتی گردیده است. «مدیریت دانش» فرایند کشف، توسعه و ایجاد، نگهداری، ارزیابی و بهکارگیری دانش مناسب در زمان مناسب و توسط فرد مناسب در سازمان است که از طریق ایجاد پیوند میان منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی صورت میپذیرد. بدیهی است که فقدان فضای رقابتی در بین سازمانهای دولتی دلیلی برای عدمتوجه به مقوله مدیریت دانش نیست، بلکه اتفاقاً دانش به یک عامل تعیینکننده مهم رقابتپذیری برای بخش دولتی تبدیل شده است. ارائه خدمات و سیاستگذاری وظایف اصلی دولت است. در یک اقتصاد دانشی دولتها به طور روزافزون در این عرصهها در سطوح ملی و بینالمللی در معرض رقابت قرار میگیرند. به عنوان نمونه در سطح بینالمللی سازمانهای غیردولتی و دولتها با سازمانهای خارجی که خدمات مشابه را ارائه میدهند رقابت میکنند. مؤسسات پژوهشی در تلاشند تا بهترین پژوهشگران و اعتبارات را جذب کنند در حالی که دانشگاه-ها به صورت روزافزون برای جذب بهترین دانشجویان و اساتید با یکدیگر رقابت میکنند. در سطح ملّی رقابت بین سازمانهای دولتی به دنبال پیگیری فرآیندهای تمرکززدایی افزایش یافته است. لذا هرچند در بخش دولتی کالاها و سرمایه به اندازه بخش خصوصی مهم نیستند اما، دانش عنصری مهم و حیاتی است. دانش یک عنصر رقابت و منبع اصلی دولتهاست. بنابراین، عملکرد کارآمد دولتها به فراهمآوری و اشاعه کارآمد دانش بستگی دارد. لذا، سازمانهای دولتی باید با مقایسه بین وضعیت کنونی و گذشته خود سعی در بهبود ارائه خدمات به اربابرجوع نموده و تلاش کنند تا فرایندهای درونی خود را به نحو اثربخشی انجام دهند.