چکیده:
یکی از غم انگیزترین داستانهای شاه نامه فردوسی داستان رستم و سهراب است. این داستان همسان دیگر نمونههای مشابهاش در ادبیات ملل دیگر، از بن مایه ی اسطورهای رویارویی پدر و پسر بهره میبرد. ساختار اسطورهای، فرجام تراژیک و شگفتی و ابهام پنهان در زوایای داستان، آن را به یکی از داستانهای مورد توجه در شاه نامه فردوسی تبدیل کرده، به طوری که شرح و تفاسیر متعددی پیرامونش به نگارش درآمده است. در میان همه دیدگاههای گوناگون، اندیشههای کارل گوستاویونگ نگاهی دیگرگون به اساطیر و ادبیات دارد. بر اساس نظریههای یونگ، اساطیر مظاهر روانی هستند که جوهر روان را باز میتابانند. از این رو، نبرد رستم و سهراب در این داستان را میتوان تبلوری از رویارویی دو کهن الگوی قهرمان و سایه در طی فرایند فردیت و رسیدن به کهن الگوی خویش تن و آرامش روانی دانست. این نوشتار، با این نگاه خاص، با شیوهای توصیفی - تحلیلی، برآنست درچارچوب اندیشههای کارل گوستاو یونگ، خوانشی دیگر از داستان رستم و سهراب به دست دهد. ره آورد این جستار، نشان میدهد که هر یک از شخصیتهای این داستان به فراخور کارکرد، تبلور بخشی از روان و بیان نمادینهای از کهن الگوها میتوانند باشند. رستم، سهراب، تهمینه و رخش به ترتیب کهن الگوی قهرمان، کهن الگوی سایه، کهن الگوی آنیما و کهن الگوی پیرخردمند را بازتاب میدهند.
One of the most impressive stories of the Shahname is the story of Rostam and Sohrab. This story,
like its similar equals in other nation’s literature, has a mythical theme about the confrontation
of a father and a son. So, there are many surveys and interpretations on this story. Among these
studies, Carl Gustav Jung’s theories have a different view towards myths and literature. According
to Jung, myths are mental manifestations which reflect the essence of mind. Thus, Rostam and
Sohrab battle can be called a sign of confrontation between hero and shadow archetypes in an
individuation process and reaching a self archetype and mental tranquility. This study, with its
special viewpoint and through a descriptive- analytical method, aimed to represent another view
to Rostam and Sohrab story through making use of Jung’s thoughts and theories. The result of
this survey showed that each of the characters of Shahname is the manifestation of a part of
mind and a symbolic expression of archetype. Rostam, Sohrab, Tahmine, and Rakhsh reflect the
archetypes of Hero, Shadow, Anima and wise Old man, respectively.
خلاصه ماشینی:
سفر نابهنگام رستم فرمانرواي زابلستان و سردار سترگ ايرانيان به تنهايي و به دور از جلال و شکوه يک سردار، گمشدن اسرار آميز رخش ، ازدواج شبانه او با تهمبنه دختر شاه سمنگان حتي اگر اصل داستان را پيوندي بدوي بر پايه قوانين کهن بدانيم که در داستان هايي با اين مضمون تکرار شده اند و نيز وجود ديگر مفاهيم و عناصر اساطيري چون تولد پسري زورمند همتاي پدر، رشد غير طبيعي ، جست جو براي پدر هميگ حاکي از سر و کار داشتن با يک داستان نمادين است .
» (کزازي ، ١٣٧٦، ١٦٦) مسکوب (١٣٧٤) نيز ضمن بررسي هفت خوان رستم و اسفنديار، با نگاهي از اين دست مي نويسد: «از سوي ديگر، با تاويلي روان شناختي شايد بتوان گرگ ، شير يا اژدها را تجسم حيواني که در ما خفته ، نيروهاي سرکش طبيعي و غريزه يا به زبان ديگر؛ نفس اماره در حماسه دانست که با به خطر انداختن جان و پيروزي بر آن ها به ياري شعور، آگاهي يا روشنايي ، تاريکي روان ، ناخودآگاه ، را پس مي زند.
«من خويش تن همواره با سايه در ستيز است ، اين ستيزه در کشمکش انسان بدوي براي دست يافتن به خودآگاهي ، به صورت نبرد ميان قهرمان کهن الگويي با قدرت هاي شرور آسماني که به هيبت اژدها و ديگر اهريمنان نمود پيدا مي کنند، بيان شده است .