چکیده:
احساسات از مفاهیم انتزاعی قابلتأمل در بررسیهای معناشناسان شناختی است. زبان بشر، کلامی یا نوشتاری، نمودی است که تا حدودی پرده از راز مفهومسازیهای مربوط به مفاهیم پیچیده انتزاعی از جمله مفاهیم عاطفی برمیدارد. طرحوارههای تصوری که مبتنیبر شناخت مجسم و تجربهبنیادند، سازوکار اصلی بسیاری از چنین مفهومسازیهاست. از طرفی، زبان ادبی و متون روایی بازتاب گستردة حوزههای انتزاعی مربوط به احساساند؛ بنابراین بررسی طرحوارههای تصوری در یک متن ادبی میتواند ما را به جنبههایی از نظام احساسی عاطفی حاکم بر آن متن ادبی و روایی رهنمون کند. پژوهش حاضر به توصیف و تحلیل طرحوارههای تصوری حوزۀ احساسات در رمان «مسری الغرانیق فی مدن العقیق» اثر أمیمة الخمیس (نویسنده سعودی) در چهارچوب نظریة طرحوارة تصوری لیکاف و جانسون (1987) میپردازد. ضرورت و اهداف پژوهش حاضر شناخت ذهنیت نویسنده و نظام فکری وی با استفاده از ابزار زبانی موجود در متن رمان است که در باب حوزۀ احساسات به کار رفته است. مسألة این است که طرحوارههای موجود در متن کداماند و چگونه به مفهومسازی احساسات در ذهن مخاطب کمک میکنند و با درونمایة داستان چه ارتباطی دارند. برای این منظور، طرحوارههای مربوط به احساسات از متن مذکور به روش نمونهگیری هدفمند استخراج و در چهارچوب نظریه طرحوارههای تصوری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان میدهد نویسنده با بهکارگیری ایزارهای معنیساز (صورتهای زبانی موجود در متن)، توانستهاست به احساسات مدنظر خود عینیت بخشد. این صورتها طرحواره بنیاد و شامل طرحوارههای حجمی، مقدار، حرکتی و مسیر، جهتی، دور و نزدیک و قدرتی میباشند. این طرحوارهها مفاهیم احساسی را اغلب بهطور استعاری، در متن منعکس میکند و در ذهن خواننده برمیانگیزند. همچنین، این مفهومسازیهای طرحواره -بنیاد همراه با ذهنیت و اندیشۀ عقلگرای راوی و نویسنده است
Emotions are among the significant abstract concepts in cognitive semantics analyses. Human language, speech or written, is a representation which relatively reveals the complexities relevant to the conceptualizations of abstract concepts, including emotional ones. Image schemas, which are based on the idea of embodied cognition and experience, are the main mechanism in these meaning constructions. Thus, an analysis of image schema in a literary text can lead us to some aspects of the emotional system governing the literary and narrative text. This research aimed at describing and analyzing the emotion image schema in the novel The Cranes Nightly Travels in the Carnelian Towns (مسری الغرانیق فی مدن العقیق) by Amima al-Khamis (Saudi author), based on the Image Schema Theory of Lakoff and Johnson (1987). The objective of this research is identifying the author's subjectivity, mentality, and thought through linguistic devices which refer to emotions in the novel. The questions are: what emotion image schemas are in the text? How these schemas contribute to the emotion conceptualization in the mind of readers?, and what is their relation to the theme of the story? To find answer to these questions, the relevant schemas are extracted from the text through purposive sampling, and then explained on the basis of Image Schema Theory. The results show that the author could embody his ideas and thoughts through meaning constructing devices (linguistic forms in the text). These forms are based on image schemas including container, quantity, movement, path, orientation, near/far, and force schemas. These schemas project emotional meanings on the text and evoke them in the readers' mind, mostly metaphorically. Besides, these image-based conceptualizations are aligned with the narrator/author's rational subjectivity and philosophy.
خلاصه ماشینی:
زبان و ادبيات عربي، دورٔە سيزدهم ، شماره ٤ (پياپي٢٧) زمستان ١٤٠٠، صص :١٠٢-٨٤ مفهوم سازي احساسات براساس طرحواره هاي تصوري در رمان «مسري الغرانيق في مدن العقيق » (پژوهشي ) طيبه فتحي ايرانشاهي (دانش آموخته دکتري گروه زبان و ادبيات عربي، دانشگاه لرستان ، خرم آباد، ايران ) سيد محمود ميرزايي الحسيني (دانشيار گروه زبان و ادبيات عربي، دانشگاه لرستان ، خرم آباد، ايران ، نويسنده مسئول ) 1 شيرين پور ابراهيم (دانشيار گروه زبانشناسي، دانشگاه پيام نور، تهران ، ايران ) Doi:10.
تفاوت پژوهش حاضر با پژوهش مذکور در آن است که اول در «رمان حکايات يوسف تادرس » بيان احساسات دروني يکي از اهداف نويسنده در نگارش رمان بوده است و پژوهشگران ده احساس را در سه طرحوارٔە تصوري مورد بررسي قرار داده اند، اما در پژوهش پيش رو نويسندگان در پي آن هستند تا ارتباط حوزٔە احساسات که اغلب براي شخص راوي به کار گرفته شده اند را با درون مايه و هدف اصلي نويسندٔە رمان که مباحث تاريخي و عقلي است ، مشخص کنند؛ همچنين طرحواره ها و احساسات مورد بررسي در اين پژوهش بيشتر و متنوع تر از پژوهش مذکور است .
«براساس طرحوارٔە حجمي، تجربه اي که انسان از وجود فيزيکي خود مبنيبر اشغال بخشي از فضا دارد، درک مفهوم انتزاعي حجم را براي او امکان پذير ميسازد و انسان ، مظروف ظرف ها و مکان هايي ميشود که داري حجم هستند و اين تجربۀ فيزيکي را به مفاهيم ديگر که به لحاظ جوهري يا مفهومي حجم ناپذيرند، بسط ميدهد و طرحواره هاي انتزاعي از احجام فيزيکي در ذهن خود پديد ميآورد» (محمدي آسيا آبادي و همکاران ، ١٣٩١: ١٤١).