چکیده:
از مهمترین خواهشهای آدمی، تمنایِ زیستن است. اما مرگ، این خواهش را پیاپی تهدید میکند. مسئله این است که آدمی چگونه میتواند میان این دو، سازواری ایجاد کند و این چالش، چه پیامدهای اخلاقی و روانی را به همراه خواهد داشت. در رویارویی با این درگیریِ روانی و فلسفی، انسانها دو دستهاند: عدهای به انکار فرصت زندگی، و برخی به دریافت آن، گرایش مییابند. عطار نیشابوری با اتکا به مرگپویایی، دو واقعیت انکارناپذیرِ زندگی و مرگ را میپذیرد. اندیشیدن به این دو پهنه، آدمی را به خصلتهایی چون کمالطلبی، تربیت نفس، آگاهانه زیستن، وابسته نبودن و دلبسته نشدن، ارزشمند دانستن فرصت زندگی، بهرهمندی از زندگی به قدر ضرورت و کفایت، توجه به ارزشهای اخلاقی و تحقق رفتارهای فرجاماندیشانه آراسته خواهد کرد. تصویر انسانِ مرگپویایِ زندگیخواه از زندگی، در ایماژهایی چون زندان، گُلخن، کشتزار و کاروانسرا بروز مییابد. این تصاویر نشان میدهد آدمی دریافته که زندگیِ دنیایی، ابزار است؛ بنابراین ارادۀ خویش را به کارکرد خویش در هستی معطوف میسازد تا زندگیِ اخلاقی را تجربه کند.
خلاصه ماشینی:
رويکرد پژوهش حاضر بر اين مطلب استوار است که اگر آدمـي در راسـتاي چگونـه زيستن ، ديدگاه پذيرش پديده هاي هستي را برگزيند، آنگاه با توجه به راز سرشـت بـودن زندگي و مرگ ، چگونه مي تواند ايـن دو را در کنـار هـم فهـم نمايـد، و مـرگ را سـبب بيمعنايي زندگي نداند، بلکه آن را سامان دهنده و روش دهندة زندگي بداند.
انساني که بر مدار مرگ زيست ميکند، چه تصويري از زندگي خواهد داشت ؟ نگارندگان با اتکا به مثنوي اسرارنامۀ عطار نيشابوري که مسئلۀ مـرگ بـيش از ديگـر آثار وي در آن مورد توجه قرار گرفته ، نشان خواهند داد که تمناي زيسـتن و التفـات بـه مرگ ، در تعارض با يکديگر نيستند و اتفاقاً پيوندي عميق ميان ايـن دو مـيتـوان برقـرار کرد و اساساً اين گونه نگريستن به مرگ ، نوعي زندگي پويا و اثربخشي است .
او معتقد است که آدمي بايد در پهنۀ زندگي خويش در پي کمال جان باشد: همه عمرت اگر بـيش اسـت اگـر کـم کمـال جانـت را شـرط اســت دم دم همـي هـر لحظـه جـان معنـيانـديش توانــد کــرد خــود را رونقــي بــيش (همان : ١١٤) در خصوص کمال طلبي بايد به اين تحليل نيز توجه کرد که اگر نگرش آدمـي نسـبت به مقولۀ مرگ ، اين باشد که اين پديدة رازسرشت ، پاي آدمي را به جهـان کامـل تـري بـاز ميکند و آدمي پس از آن ، زندگي شايسته تري را آغاز مـينمايـد٨، آنگـاه اگـر زنـدگي را فرصت بداندـ فرصتي براي هرچه بهتر شـدن و دسـتيابي بـه مکـانتي کـه در آن جهـان ، شايستۀ اوست ـ در نتيجۀ کمال طلبـي، جـزء جـداييناپـذير زنـدگي انسـان مـرگ پويـاي زندگيخواه ميشود و زيست پويايي را تجربه خواهد کرد؛ زيرا خاصيت کمال طلبـي نيـز همين است .