چکیده:
اهمیت نقش نظریه اجتماعی بهخوبی خود را در بحثهای پیرامون نظریه های شهری و منطقهای نشان میدهد. چراکه نمیوان شهر را مستقل از مفهوم جامعه تجسم کرد و نمیتوان از منظر رئالیستی نظریه شهر را از نظریه جامعه جدا کرد. رابطه تنگاتنگ بین نظریه و عمل در فرایند برنامهریزی شهری، نقش مهمی دارد. امروزه رئالیسم انتقادی بهعنوان یک رویکرد بینرشتهای بهویژه در حوزه مطالعات شهری و منطقهای تفاوتهای مثبت و معنادار ایجاد کرده است. روششناسی انتقادی این مقاله متأثر از روی بسکار و اندرو سایر بهشدت اثبات گرایی و عقلگرایی انتقادی را مورد نقد قرار می دهد. با ارجاع به فلسفه علم روی بسکار می توان گفت که کار علم جستن و یافتن، یا به بیانی کشف ساختارها و سازوکارهای اصلی در پدیدههای مورد پژوهش است که به نحوی قانونمند عمل می کنند. در این مقاله، رئالیسم انتقادی روی بسکار که با مواضع معرفتشناختی رویکردهای غالب و سنتی ازجمله اثبات گرایی ناسازگار است بهعنوان رویکردی برای برونرفت از شکاف نظریه و عمل در مطالعات شهری و منطقهای معرفی می گردد. ازآنجاکه رئالیسم انتقادی هم ساختارها و محدودیتهای محیطی و هم تصمیم گیران و نیروهای تأثیرگذار در شهر را باهم موردتوجه قرار می-دهد بهعنوان یک رویکرد دیالکتیکی وکلنگر جهت بررسی روابط بین سازمان فضایی اجتماعی شهر و کارگزاران آن، میتواند مناسب باشد و با ساماندهی «نظریه برنامهریزی» ارزیابی کیفی از گزینهها و راهحلهای موجود ارائه دهد. مطابق با شناختشناسی رئالیسم انتقادی، نظریهها با میانجیگری شرایط زمانی و مکانی درک میشوند و مطالعات شهری و منطقهای به سمت نظریه-هایی سوق داده میشود که جنبه هنجاری و ارزشی بیشتری داشته و دوگانگی جوهری و فرایندی را در هم ادغام میکنند.
The importance of the role of social theory manifests itself well in discussions about urban and regional theories. Because the city can not be imagined independently of the concept of society and the theory of the city can not be separated from the theory of society from a realistic perspective. The close relationship between theory and practice plays an important role in the urban planning process. Today, critical realism as an interdisciplinary approach, especially in the field of urban and regional studies, has created positive and significant differences. Critical Methodology This paper, influenced by Baskar and Andrew, critically critiques other positivist positivism and rationalism. Referring to the philosophy of science on Baskar, we can say that the work of seeking and finding science, or in other words, the discovery of the main structures and mechanisms in the studied phenomena that operate in a lawful way. In this paper, critical realism on Baskar, which is inconsistent with the epistemological positions of dominant and traditional approaches such as positivism, is introduced as an approach to bridge the gap between theory and practice in urban and regional studies. Since critical realism considers both environmental structures and constraints as well as decision-makers and influential forces in the city, as a dialectical and comprehensive approach to examining the relationship between the city's social space organization and its agents, it can be appropriate and organized. Planning Theory »Provide a qualitative assessment of available options and solutions. According to the epistemology of critical realism, theories are understood through the mediation of temporal and spatial conditions, and urban and regional studies are directed towards theories that have a more normative and value aspect and integrate the duality of substance and process..
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله ، رئاليسم انتقادي روي بسکار که با مواضع معرفت شناختي رويکردهاي غالب و سنتي ازجمله اثبات گرايي ناسازگار است به عنوان رويکردي براي برون رفت از شکاف نظريه و عمل در مطالعات شهري و منطقه اي معرفي مي گردد.
از آنجا که رئاليسم انتقادي هم ساختارها و محدوديت هاي محيطي و هم تصميم گيران و نيروهاي تأثيرگذار در شهر را باهم موردتوجه قرار ميدهد به عنوان يک رويکرد ديالکتيکي وکل نگر جهت بررسي روابط بين سازمان فضايي اجتماعي شهر و کارگزاران آن ، ميتواند مناسب باشد و با ساماندهي «نظريه برنامه ريزي» ارزيابي کيفي از گزينه ها و راه حل هاي موجود ارائه دهد.
ک. : ١٩٧٨ ,Harris ;١٩٧٧ ,Scott and Roweis) اين ممکن است يکي از بحث هاي اوليه در مورد نقش نظريه هاي اجتماعي در مطالعات شهري و منطقه اي باشد که يک دهه بعد اتفاق افتاد اما به شکل غنيتر در قالب نظريه هاي اجتماعي انساني، ساختاري و فضايي بود (ن .
(1989 تاثير رئاليسم انتقادي در تحليل هاي شهري و منطقه اي با عنايت به موارد پيش گفته ، آيا اين فلسفه علم که هدف آن ارتباط دادن ساختارهاي انتزاعي با وقايع تجربي و تجربيات افراد است و اين ديدگاه فلسفي که سيستم هاي اجتماعي و فضايي را با هم تلفيق ميکند منجر به حل برخي تنگناها که در مطالعات شهري و منطقه اي با آن ها مواجهيم ، خواهد شد؟ ساير در سال ١٩٧٩ براي شناخت مدل هاي شهري، تبيين رئاليستي در مورد شرايط مطالعات شهري و منطقه اي ارائه ميدهد (٩٣ :١٩٧٩ ,Sayer).
New Philosophies of Social Science: Realism, Hermeneutics and Critical Theory, London, Palgrave Macmillan.