خلاصه ماشینی:
"S} {Sدیری است زآنکه چهره معنی نهان شده است،# در پیچ و تاب زلف پریشیده کار شعر.
S} {Sنشگفت اگر که یاوه شود همنشین طبع؛# کاینک تهی شده است زمعنی کنار شعر.
S} {Sدل زآرزوی جلوه صبح سخن فسرد؛# آوخ!زدیر یازی این شام تار شعر.
S} {Sنشگفت اگر که خنگ سخن گشت بدلگام؛# کافتاده است در کف نادان فسار شعر.
S} {Sآری!شگفت نیست بدین شیوه آمده است،# عاری زعز معنی اگر لفظ خوار شعر.
S} {Sدیری است در خمار سخن ماندهام؛مگر،# مست آیدم دل از مینوشین گوار شعر!S} {Sهرکس،به گونه گونه،دل افگار ماتمی است؛# من،زآن میانه،آمدهام دلفگار شعر.
S} {Sچونکه سنایی شنود این سخن،# شاعر غزنین و حکیم مهین،S} {Sخنده زند شاد و بگوید،به شوق:# «خیز و بیا مملکت زروان ببین!»S} (به تصویر صفحه مراجعه شود) فسون فسانه {Sما را،به هیچ روی،غمی از زمانه نیست؛# امید ما مگر به خدای یگانه نیست."