چکیده:
مهمترین رکن فلسفه اگزیستانسیالیسم بر انسان و اختیار او استوار است. در فلسفه اسلامی نیز علامه طباطبایی براساس آموزههای اسلامی و همچنین تحت تاثیر فلسفه صدرایی نکات ارزشمندی درباره انسان مطرح میکند. ازآنجاکه شناخت انسان و درک ویژگیهای او نقش بسزایی در تکوین مکتبهای فکری دارد، لذا بررسی مبانی انسانشناسی یکی از ارکان تفکرات فلسفی است. در فلسفه اگزیستانسیالیسم حتی در طیف خداباور انسان موجود وانهادهای است که همه چیز حول محور او شکل میگیرد و ماهیت وی در آزادی کامل دایما در حال شکلگیری است، درحالیکه در عقاید علامه انسان موضوع شناخت است، همه چیز حول محور خداوند شکل میگیرد و انسان میتواند با اختیار خویش به بالاترین درجه تعالی برسد. مقاله حاضر سعی دارد مبانی انسانشناسی اگزیستانسیالیسم خداباور را با مبانی انسانشناسی علامه طباطبایی به روش توصیفی تحلیلی، مورد بررسی تطبیقی قراردهد.
The most important pillar of existentialist philosophy is human and his free will. In Islamic philosophy, Allamah Tabatabaei proposes some valuable points, according to Islamic doctrines and under the influence of Mulla Sadra's philosophy, about human being. Since recognizing human being and perceiving his characteristics plays a considerable role in generation of intellectual schools, investigating the anthropological foundations is one of the pillars of philosophical thinking. In existentialist philosophy, even in its theist faction, the man is an abandoned being around him everything is formed and his nature is constantly formed in complete freedom, while in Allamah's view, the man is the subject of recognition, everything is formed around God, and the man can achieve the highest degree of transcendence at his own discretion. The present article attempts to do a comparative study of the anthropological foundations of the theist existentialism and Allamah Tabatabaei's anthropological foundations through a descriptive-analytical method.
خلاصه ماشینی:
انسان، موجودی قابل شناخت براساس آموزههای اسلامی حقیقت انسان همان روح مجرد اوست که پس از مرگ باقی میماند و انسان با صفات نفسانی خود محشور ميشود و این صفات نفسانی، علاوه بر آنکه در انتخاب و انجام دادن کارهای اختیاری، مؤثرند و از آنها تأثیر میپذیرند، حقیقت وجود انسان را نیز تشکیل میدهند (مصباح، 1394، ص17).
این آیه بر این دلالت دارد که هنگام مرگ، علاوه بر آنچه مشاهده میشود (جسم بیحرکت و بدون درک و احساس)، چیزی که حقیقت و خود انسان است و به تمام و کمال به وسیله فرشتگان الهی دریافت میشود، همان روح است؛ زیرا جسم پس از مرگ و پیش از مرگ در اختیار و در بین ماست و فرشته وحی آن را دریافت نمیکند (طباطبائی، 1388، ص73).
این نظر در آموزههای اسلامی و در تفکرات علامه طباطبائی هم وجود دارد؛ ولی در تفکر علامه شکل دادن انسان به هویت و هستی خویش باید براساس اصول عقلانی تنظیم میشود که به کمال انسان که همان قرب خداست منتهی شود؛ درحالیکه در تفکر اگزیستانسیالیستی، انسان آزاد است که هرچه میخواهد بشود و این انتخاب فاقد هر گونه وجه عقلانی است؛ 2ـ1ـ3.
علامه طباطبائی نیز طبق آموزههای اسلامی معتقد است که انسان با آزادی و اختیار میتواند خود را به تعالی برساند.
در آخر باید تأکید کرد که اگرچه در برخی موارد مانند پذیرش ماهیت بالقوه، اراده و اختیار برای انسان در بین نظرات علامه طباطبائی و فلاسفه اگزیستانسیالیسم خداباور، شباهتهایی دیده میشود، ولی به نظر میرسد که در همین شباهتها نیز تفاوتهای مبنایی عمیقی وجود دارد.