چکیده:
هدف از این مقاله، شناخت خوشبختی از دیدگاه تدئوس متز و تحلیلِ آن میباشد. در گذشته، بحث سعادت و خوشبختی عنوانی جامع بود که معنای زندگی را هم شامل میشد. تدئوس متز کوشیده است تا در آثار خود نشان دهد که معنای زندگی نیز، مانند اخلاق و خوشبختی، یکی از مقولاتِ هنجاریِ زندگی است و نمیتوان آن را به اخلاق یا خوشبختی ارجاع داد. از اینرو در این پژوهش، مسالۀ اصلی، آشنایی با ویژگیهای خوشبختی از دیدگاه وی میباشد. خوشبختی از دیدگاه متز یعنی «تجربیات مثبت». به نظر او بشر، واجد «خود حیوانی» و «خود عقلانی» بوده، از اینرو علاوه برخوشبختی، نیازمندِ معنا نیز میباشد و کوشش او در راستای تبیین این است که این دو مقوله متمایزند. در این مقاله با تامل در آثار مختلفِ متز، پارهای از خصوصیات و ویژگیهای خوشبختی استنتاج شده و پس از اشارهای به تمایزات آن با معناداری، به تحلیلِ پارهای از اوصاف خوشبختی از دیدگاه وی پرداخته میشود.
The purpose of this article is to identify and analyze Thaddeus Metz’s views on happiness and its relation to meaning of life. In the past, the issue of happiness was a comprehensive one including the meaning of life. Thaddeus Metz has tried to indicate that meaning of life, like ethics and happiness, is one of moral categories of life and can not be reducted to ethics or happiness. Therefore, happiness, from Metz's point of view, means positive and pleasant experiences. Metz belives that human has two selves: animal and rational one; so, in addition to happiness and pleasure, he also needs meaning. Metz's effort is to explain that these two categories are different. By reflecting on Metz's various works, we try to critically study Metz's view on some of the characteristics and features of happiness and the relation of these characteristics and features to meaning of life.
خلاصه ماشینی:
هر چند ايشان ، تا جايي که نگارندگان جستجو کرده اند، مستقيما به اين تقسيم بندي ها نپرداخته است ، اما بطور ضمني ميتوان از توضيحات ، توصيفات و ويژگيهايي که وي براي خوشبختي برمي شمارد، انواع مختلفي از خوشبختي را از جنبه هاي مختلف استنباط کرد که عبارتند از: ● الف : ازمنظر وابستگي به فرد يا عدم وابستگي به فرد، دوگانۀ «خوشبختي انفسي » و «خوشبختي آفاقي » ١.
(ايگلتون ، ص١٠١) خوشبختي يکي از ارزشهايي است که به باور متز انفسي است نه آفاقي ؛ وي براي 2 تبيين بهتر موضوع و دفاع از نظريه انفسي ، به تعريف دو اصطلاح «معناداري ناشاد» و «خوشبختي پوچ »٣ ميپردازد به نظر متز، شرايط زيادي وجود دارند که ميتوان از آنها تحت عنوان «معناداري ناشاد» نام برد: "مثال هايي از قبيل افرادي که از والدين کهنسال مراقبت مي کنند که هنگام انجام آن، آنها را از درگيرشدن در فعاليت هايي که آنها ارزشمندتر و لذتبخش تر مي يابند، باز مي دارد؛ مبارزه عليه بي عدالتي به ازاي از دست دادن آرامش ؛ آفرينش کارهاي باشکوه هنري ، علي رغم اندوه و عذابهاي رواني ديگر؛ و انتخاب ملالت و کسالت بخاطر دوري جستن ديگران از ملال .
اين انتقاد را به نحوي ديگر هم ميتوان در ترکيب با نقد دوم مطرح کرد: مقدمه اول : از نظر متز، خوشبختي ، امري است مشکک و برخوردار از درجات بالا و پايين .